14:

1.1K 260 11
                                    

_نه. اصلا از وقتی اومده نیومد پیشم.
_یول؟ کیفت کجاس؟

یکم فکر کرد و بعد دستشو گرفت جلوی دهنش:
_وای. تو ماشین عمو ته جاش گذاشتم.

به طرف گوشیم رفتم که به تهیونگ زنگ بزنم.
_دونسنگ کوچولوی گیج.

_آخه همیشه هیونگ کوچولو کیفمو برام میاورد. حواسم نبود تو نیستی خودم باید کیفمو بیارم.
سری به تاسف تکون دادم و منتظر شدم تهیونگ تلفنشو جواب بده.

_جیمینا سلام. چی شده به من زنگ زدی بی معرفت؟
_بی معرفت منم یا تو که تا شرکت میای ولی اتاق من نه.

_مگه تو شرکت بودی؟
_پس کجا بودم؟ یول که پیش تو بود. مسلمه که شرکتم.

_اگه میدونستم میومدم پیشت. دلتنگت بودم.

خواستم جوابشو بدم که گوشی از دستم کشیده شد. با تعجب برگشتم که با اخم جونگ کوک مواجه شدم.

_الو هیونگ؟ جونگ کوکم... یول کیفشو جاگذاشته تو ماشینت. اگه میتونی برگردی شرکت. اگه نه که میام خونت بگیرم ازت... باشه ممنونم. میبینمت.

قطع کرد و تلفنو بهم داد:
_جای اینکه کارتو بگی شاکی ای که چرا نیومده ببینتت.

با تعجب فقط نگاهش کردم. چش شد یهو؟ چرا انقد عصبی و شاکی؟ بد اخم.

تهیونگ مدیر مدرسه یول بود. یه بار که دنبال یول رفته بودم دیدمش و متوجه شدم دوست دوران راهنماییمه. و از اون روز با هم رفت و آمد دوستانه داریم. از اونجایی که یه سری کار هم با شرکت جونگ کوک داشت، رفت و آمدامون بیشتر شد.

با همون چشمای گرد شده از تعجبم پرسیدم:
_صبر میکنیم بیاد یا میریم میگیریم ازش؟

یول به بغل به طرف در رفت:
_بریم.

کیف و کتم و برداشتم و پشت سرش بیرون رفتم. جلوی میز منشی ایستادم.
_منشی سو لطفا اتاقمو مرتب کن و خواهشااااااا دست به میز و پرونده ها نزن. فقطططط اتاقو مرتب کن. متوجه شدی منشی سو؟

با گونه های سرخ شده لبخند گیجی زد و گفت:
_بله متوجه شدم جناب پارک.

پلک کلافه ای زدم.
_امیدوارم.

و به طرف جونگ کوک رفتم که جلوی آسانسور منتظرم ایستاده بود و به کلافگیم از دست منشی گیجمون نخودی میخندید.

_خنده نداره. صد دفعه گفتم عوضش کن.
جونگ کوک_آخه عوضش کنم دیگه با گیج بازیای کی سرگرم بشم؟

و با بدجنسی و شیطنت اضافه کرد:
_البته که حرص خوردن تو هم زیادی سرحالم میاره.

عصبی و با حرص نگاهش کردم:
_دفعه بعد قهوه خواستی منو به زحمت ننداز. منشی سو برات آماده میکنه. من واقعا سرم شلوغ تر از اینه که برای رییسم قهوه آماده کنم.

Yul Choice Where stories live. Discover now