17

1.1K 301 12
                                    

صبر کردیم تا وارد مدرسه بشه و بعد راه افتادیم. با یادآوری لیستی که توی گوشیم بود، اول نگاهی به ساعت کردم و وقتی دیدم هنوز وقت هست رو به جونگ کوک گفتم:
_میشه لوازم تحریر دیدی نگه داری؟ یول یه سری وسیله لازم داره که باید بگیرم براش.

چشماش کمی با تعجب گرد شد و با نیم نگاهی بهم گفت:
_چرا چیزی به من نگفت؟

نگاهمو به روبرو دادم:
_چون کار داشتی خب.
_من؟ چه کاری؟

گوشه لبم با شیطنت بالا رفت:
_داشتی برای یه خانوم تتو انجام میدادی. کلیم صدای اه و نالش بلند بود.

کوک چشماشو با کلافگی چند ثانیه بست:
_آههههههه یادم ننداز. باز سردرد میگیرم. تازه براش بی حسی هم زدم و اونقد کولی بازی درآورد. فقط میخواستم زودتر کارش تموم شه.

تک خندی زدم و به فروشگاه لوازم تحریری که اونطرف خیابون بود اشاره کردم.

_نمیخواد دور بزنی. خیابون شلوغه. میرم زود میام.
قفل کمربندو باز کردم که کارتشو به طرفم گرفت.

_کارت خرید خونه رو آوردم. نمیخواد. چون میخوام برای خودمم خودکار بگیرم.
چند ثانیه نگاهم کرد و بعد بی اعتراض کارتشو توی کیفش برگردوند.

_برو زود بیا.
وارد فروشگاه شدم و از توی گوشیم لیست یول رو آوردم.

مقوا، مداد رنگی، پاک کن مدادی، مداد طراحی، دفتر طراحی، کاغذ رنگی، مداد تراش، قیچی، چسب ماتیکی و مایع.

و در آخر یه قلب و دوست دارم هیونگ کوچولو.
لبخندی زدم و یه سبد برداشتم که خریدامو داخلش بذارم.

با دیدن سر مدادی های رنگارنگ با ذوق چندتا برداشتم. یول تازگیا عادت کرده بود ته مداداشو توی دهنش کنه و بجوه. برای جلوگیری از این عادتش خوب بود.

داشتم نگاه میکردم که ببینم کدوماش قشنگه بردارم که با شنیدن صدایی زیر گوشم توی جام پریدم:
_چیکار میکنی جیمین شی؟

وقتی متوجه شدم جونگ کوکه، با خیال راحت لبخندی زدم و با ذوق برگشتم طرفش و سر مدادیارو نشونش دادم.

_وای جونگ کوک. ببین چه با نمکن. میخوام چندتا برای یول بردارم. ته مداداشو میجوه. از اینا بزنم ته مداداش که دیگه نتونه بجوه.

سری تکون داد و سبدو ازم گرفت و با بدجنسی و شیطنت گفت:
_هر چی برمیداری یه خرگوشم بردار برا بچه خرگوشم.
تک خندی زدم.

_آخه تو خودتم خرگوشی.
با ذوق خندید که دندونای خرگوشیش مشخص شد:
_بچه خرگوشم به خودم رفته.

چهارتا سر مدادی براش برداشتم که یکیش خرگوش بود. خریدای یول که تموم شد به طرف مسئول قسمت روان‌نویس و خودنویس ها رفتم و چیزی که مد نظرم بود رو براش توضیح دادم.

Yul Choice Waar verhalen tot leven komen. Ontdek het nu