18:

1.1K 254 10
                                    

انگشتاش هنوز در حال نوازش صورتم بود. سری تکون داد و ازم دور شد و رفت پشت میزش نشست. 

_اتاق جلسه رو چک کردی؟ 

_چک کردم. گفتم به خودم بگو. باز گند زده بود. فکر کنم بهتره بفرستیش بخش دیزاین و طراحی. چون هر دفعه یه میز پر از میوه و شیرینی میچینه! برام جالبه که هر دفعه هم مدل چیدمانش با دفعه ی قبل فرق داره. البته بره اونجا باید یکی رو مامور کنی که مواظبش باشه گند نزنه. بیا کلا اخراجش کن خودم و خودتو راحت کن.

تو گلو خندید. 

_ که اینطور...اگر میگی دیزاینش خوبه منتقلش میکنم اونجا. میسپرم فعلا کار آموز باشه که کارهاش تحت نظر باشه. پس از این به بعد تا منشی جدید استخدام کنیم همه کارارو به خودت میگم. 

با ناله خودمو بیشتر روی کاناپه رها کردم. 

_نههههههه. من کار دارم خودم! جونگ کووووووک. تو بدجنس ترین رییس دنیایی. 

بی توجه به من که پخش مبل شده بودم عینکشو به چشمش زد و برگه های زیر دستشو برداشت. 

_اگه رییس بدجنسی بودم جرئت داشتی اینجوری توی اتاقم لم بدی؟ یا اونجوری جلوی کارمندا سرم داد بزنی" جئون جونگ کوک" و دستور بدی؟ 

سریع صاف نشستم و گلومو صاف کردم. شت. سرش داد زدم مگه کارمندی بود اونجا؟ اصلا دقت نکرده بودم که ما وسط راهروی شرکت بودیم. از خجالت کارم سریع بلند شدم و به طرف در رفتم. 

_میرم ببینم منشی سو کارایی که گفتم انجام داده یا نه؟

پشت دستمو روی پیشونی خیس از عرقم کشیدم و به طرف اتاق جلسه راه افتادم. 

بعد از کلی حرص خوردن از دست منشی سو یا بهتر بگم منشی سابق سو بالاخره جلسه برگزار شد.

موضوع جلسه اصلا باب میلم نبود و برعکس همیشه که سعی می‌کردم حضور فعالی داشته باشم، داشتم یه جورایی چرت میزدم. 

نگاهم به ساعت بود که زودتر زمان بگذره تا به بهونه یول بتونم از زیر این جلسه و بحث مسخرش در برم. 
نمیدونم بخاطر بی‌حوصلگی بود یا واقعا ساعت کش میومد و جلسه از اون چیزی که فکر میکردم طولانی تر شده بود.

ساعت دوازده و نیم بود که دیگه طاقت نیاوردم و روی یه برگه کوچیک نوشتم "میتونم برم دنبال یول؟" 

نامحسوس جلوی جونگ کوک گذاشتمش. 

همیشه برای گفتن نکات بین جلسه از این روش استفاده می‌کردیم. پس چیز غیر معمولی نبود که توجه جلب کنه.

با اخم های درهم از سر تمرکزش با کنجکاوی نوشتمو برداشت و خوند. ساعتشو چک کرد و بی مکث خودکارشو برداشت، چیزی نوشت و کاغذ رو به سمتم برگردوند. 

"برو. فقط مراقب خودت و خرگوش کوچولوم باش. زود هم برید خونه." 

لبخندی زدم و بی سر و صدا از اتاق جلسه خارج شدم. نفسمو بیرون دادم و خواستم به طرف اتاقم برم که با دیدن منشی سو تقریبا خشکم زد. چند بار پلک زدم و با چشای گرد شده نگاهش کردم که مطمئن بشم درست میبینم. 

Yul Choice Where stories live. Discover now