19:

1K 262 13
                                    

با شنیدن بخش اول حرفم یکم صورتش جمع شد ولی بعد لبخند خرگوشیشو زد و سری تکون داد. 

برگشت سر کار قبلیش. 

رفت و برگشتم بیشتر از نیم ساعت طول کشید. ناهار سفارشی جونگ کوک که مرغ سوخاری بود رو سر راه گرفتم و با یول به شرکت برگشتیم‌.

یه بستشو به اتاقش بردم و دو بسته باقیمونده رو به اتاقم بردم. یول روی میز کنفرانس سمت راست اتاقم چهار زانو نشسته بود و ناهارشو میخورد. 

خیالم که از بابت یول راحت شد، به سالن انتظار رفتم و طبق لیستی که منشی سو بهم داده بود چهار نفر، چهار نفر به اتاقم راهنمایی میکردم. اونقدر منشی سو برام اخم کرده بود که اصلا دلم نمیخواست این کارو بهش بسپرم. میترسیدم عمدا یه گندی بزنه. 

اصلا وقت نکردم ناهار بخورم و یول هرازگاهی بین مصاحبه ها میومد و یه تیکه مرغ میذاشت دهنم و من واقعا ممنونش بودم. 

از بس حرف زده بودم گلوم خشک شده بود. یکی دو مورد مناسب بودن که یول از یکیشون خوشش نیومد و من کی بودم که به درخواست پسر کوچولوم نه بگم؟ 

دختره از وقتی اومد داخل بی دلیل به یول چشم غره میرفت. در حدی که یول معذب صورتشو پشت کتابش پنهان کرد. در آخر دیس لایک داد و باعث شد صورت اون دختر قرمز بشه. 

اون یکی هم موهاش زیادی بلند بود. رزومش خوب بود ولی موهاش بلند و دم اسبی بود.
آخرش دل به دریا زدم و پرسیدم:

_خانم لی. شما میتونید سرکار موهاتونو گوجه کنید؟ 

با تعجب دستی توی موهاش کشید: 
_ببخشید. متوجه منظورتون نمیشم. 

گلومو صاف کردم و دستی پشت گردن خشک شدم کشیدم. 
_پرسیدم شما میتونید وقتی میاید سرکار موهاتونو گوجه کنید؟ 

با لبخند ذوق زده نفس راحتی کشید: 
_البته جناب پارک. راستش من همیشه عادت دارم موهامو گوجه کنم ولی امروز مادرم مجبورم کرد که موهامو اینجوری کنم که موجه به نظر بیام. 

نفس عمیقی کشیدم و لبخندی از روی راحتی خیال زدم.

_بسیار عالی خانم لی. چند لحظه بیرون منتظر باشید با رییس هماهنگ میکنم برای تایید نهایی. 

تعظیمی کرد و بیرون رفت. داخلی اتاق جونگ کوک رو گرفتم و منتظر شدم. 

_جئون جونگ کوک. 

با بدجنسی و لبخند صحبت کردم: 
_رییس جئون. مشاور پارک هستم. اگر ناهارتونو میل کردید منشی جدید رو برای تاییدتون به اتاقتون راهنمایی کنم. 

با لحن عصبی ای که مطمئن بودم الان اخم کرده گفت: 
_مشاور پارک. لطفا قبلش تنها بیایید اتاقم. 

_متاسفم رییس جئون. نمیتونم زیاد یول رو تنها بذارم. 

_جیمین! اتاقم.... الان, تنها....

Yul Choice Where stories live. Discover now