53:

960 221 32
                                    


همونجا خودش حلقه‌‌ایا رو که دوستش ضد عفونی کرده بود، توی گوشم انداخت و بعد از تشکر و پرداخت خریدمون از فروشگاهش خارج شدیم. سوار ماشین که شدیم پاکت خریدمون رو، روی پام گذاشت.

یکم دیرتر رسیدیم و طبق احتمالی که میدادم همه منتظرمون بودن. ولی من به اون حواس پرتی نیاز داشتم.
پالتوهامونو آویزون کردیم و روی کاناپه نشستیم. همزمان خانم جئون با سینی حاوی فنجون‌های قهوه وارد پذیرایی شد و کنار همسرش نشست.
حرف کوک و جونگهیون راجع به اینکه همه درباره رابطمون میدونن، توی سرم زنگ میزد.
بخاطر همین سرم پایین بود و با انگشتام بازی میکردم که با کسی چشم تو چشم نشم.
جونگ کوک کمی با گوشم ور رفت و بعد گوشواره رو درآورد و توی گوشواره حلقه‌ای خودش انداخت.
جونگهیون_چیکار به گوشوارش داری آخه؟
جونگ کوک_گوشش اذیته. یه چند ساعت گوشواره نندازه بهتره.
جونگهیون_بندازه گوشش عادت نمیکنه؟
جونگ کوک_نخیر فقط گوشش بیشتر اذیت میشه. من متخصص اینکارم. تو سر در نمیاری هیونگ.
آقای جئون گلوشو صاف کرد و گفت:
_بسه الان وقت بحث کردن نیست. خب... همه هستن. پس جلسه خانوادگیمون رو شروع میکنیم. سه هفته دیگه کریسمسه. به نظرم بهتره مراسم رو بندازیم قبل از کر....
خانم جئون_یوبو اون برای قبل از اتفاقای اخیر بود.
آقای جئون_آم راست میگی عزیزم. فراموش کرده بودم. حرفمو تصحیح میکنم. مراسم رو روز کریسمس می گیریم.
خانم جئون_همه چیز رو برنامه ریزی و آماده کردیم. فقط مونده دعوت مهموناتون و خرید لباس.
جونگهیون_من و سوجین که لباسامونو گرفتیم. لیست مهمونامون رو هم آماده کردیم.
خانم جئون_شما دو تا چی؟
با این سوال با تعجب سرمو بالا آوردم که ببینم منظور خانم جئون کیه؟ و با نگاهش روی خودمون مواجه شدم.
با دهن باز مونده به طرف جونگ کوک برگشتم که انگشت اشارشو بین خودم و خودش تکون داد و با حالت شوکه پرسید:
_ما دو تا؟؟ ما دو تا چی؟ منظورتون چیه؟
آقای جئون با لبخند شیطونی گفت:
_نگو که هنوز برای ازدواجتون برنامه نریختی؟ نکنه ازش خواستگاری هم نکردی؟ به هر حال من و مادرت تصمیم گرفتیم عروسی شما دوتارو با هم برگزار کنیم.
خانم جئون در تایید حرف همسرش گفت:
_درسته. اینجوری با لباس، شکم برجسته و بارداری سوجین رو پنهان میکنیم و چون شما هم هستید، تمرکز خیلی روی اون نمیره و بیشتر میتونه استراحت کنه. زیاد توی چشم و مورد بحث هم نیست. خودم شاید مشکلی با حرف بقیه نداشتم چون عاشق پدرتون بودم و هستم. اما دلیل نمیشه بخوام سوجین و جونگهیون هم همون حرف ها رو بشنون و اینکه هر دو تا پسرام توی یه روز میرن خونه خودشون.
آقای جئون با چشمکی اضافه کرد:
_حداقلش اینه که هیچوقت سالگرد ازدواجتونو فراموش نمیکنید. چون یکیتون یادش بره اون یکی یادش میندازه.
من و جونگ کوک همچنان به همدیگه خیره بودیم و سعی داشتیم متوجه موضوع بشیم.
با صدای خانم جئون نگاهمو از جونگ کوک گرفتم و با گیجی به خانم جئون نگاه کردم.
خانم جئون_جونگ کوک؟ جیمین؟

Yul Choice Where stories live. Discover now