Βιασμός(rApe)

7.9K 1.1K 1.1K
                                    




ل-ت..تو

ز-جرات نکن حتی یه کلمه بگی لـــــیام

زین در حالی گفت که دستشو ستون بدنش کرده بود و از حرصش نفس نفس میزد

کسی حق نداشت گذشته ی اون رو هم بزنه

به یادش بیاره

و به خاطرش تحقیرش کنه

و حالا اینطور جلوی کسی که حتی نباید یه لحظه به ذهنش خطور کنه که شکنجه گرش نقطه ضعفی داره که ...

ل-اینا همه به خاطره اینه که تو ....

ز-گفتم دهنتو ببند آشغال

به سمت لیام خیز برداشت و لیام رو روی تخت پرت کرد

لیام فرصت رو مناسب دید و گفت

ز-تو دیوانه ای و اینا همه هم دلیلشه . سعی نکن پشت ...

و مشت زین توی صورتش فرود اومد

لیام خون رو روی ملحفه تف کرد و حالا دیگه امکان نداشت دست از ضربه زدن به زین برداره

ل-سعی نکن پشت مرگ اون پسر قایم شی و بگی داری انتقامشو میگیری تو فقط منتظر فرصت بودی که عقده های بدبختی تو خالی کنی .

زین دادی زد که لیام میتونست دوباره شعله های آتیش رو توی چشماش ببینه

ل-اینا به خاطر هری نیست مالیک تو دیوانه ای

زین نفسشو بیرون داد و ب سمت لیام حرکت کرد

لیام خودش رو جمع کرد اما ضربه ای به بدنش وارد نشد

در عوض این دستاش بود که به شدت کشیده شد و ملحفه ی لطیف حالا رد به جا میذاشت روی دست بسته شده ش به بالای تخت

ل-چی..چیکار میکنی

ز-بهت گفتم دهنتو ببند ...

زین جلو اومد و با یک دست اندام لیام رو به پشت برگردوند طوری که چونه ش به شدت با چوب تخت برخورد کرد و رو به روی تشک قرار گرفت

و حالا میشد گفت لیام جرات لحظه ایشو از دست داده و کمی ترسیده

ز-بهت گفتم بیشتر از حدت حرف نزن

پاهای لیام به شدت کشیده شد و به سمت دیگه ی تخت بسته شد

ل-مالیک ...زین چه خیالی داری ...

زین دید واضحی نداشت و همه چیز رو پشت هاله ای میدید

و دستاش لرزش کاملا محسوسی از حرص داشت

ذهنش کاملا فلج شده بود و همه چیزی که میشنید جملاتی قدیمی بودن

"-تو لیاقت این کتک هایی که میخوری رو هم نداری حتی ...

-تو یه بدبختی زین

-تو رو رها کردن تا اینجا بپوسی

-پسر خوبی باش و داد نزن

ALEKTO [ziam]Where stories live. Discover now