Τατουάζ(tAttOos)

6.9K 1K 805
                                    




از پشت یقه لباسش گرفت و به ماشین کوبیدش

خون جاری رو صورتش پیرهن ابی روشنش رو قرمز کرده بود

با صدایی که تقریبا غیر قابل تشخیص بود گفت

-چی ازم میخوایید ؟ هر چی هست تو ماشینه

و پوزخند شکل گرفته روی صورت استخوانی شخص بالا سرش رو ندید .

مشتی وسط سینه ش نشست که باعث شد روی زمین بیوفته

خم شد و از گردنش گرفت و به ماشیت تکیه ش داد

تنها دیدش دستای حلقه شده دور گردنش بود که زخمی بود

و صدای عمیق کنار گوشش که زمزمه کرد

-هیچی ازت نمیخوام . تو چیزی که ماله منه رو میخوای

سرش رو به سختی بالا اورد

-من ...من چی ...

سیلی ای که کنار صورتش خورد مجبورش کرد جمله شو با حجم زیادی خون به بیرون پرت کنه

-اون ماله منه . دور بمون ازش

****

زیپ لباس سرهمی چسبونش رو تا روی سینه ش پایین کشید و وارد کافه ی ساختمون کنار پیست شد

چند نفری که توی پیست میشناختنش به سمتش اومدن و پیروزی تقریبا همیشگیش رو بهش تبریک گفتن لیام تشکر کرد و قوطی نوشیدنی انرژی زا رو از دست لوک گرفت

لیام –هی خوشحال شدم اینجایی

لوک-خواهش میکنم دیدنت واقعا معرکه بود پسر تو پیست رو به اتیش میکشی نفر دوم تقریبا دو دور ازت عقب بود .

لیام لبخندی زد و دستش رو روی هوا پرت کرد

سرکی کشید و با کمی تردید پرسید

-تنهایی ؟

لوک-نه رز هم اومده ...نمیدونم کجا رفت الان میاد

لیام-اخه الکس به من دیشب گفت که میاد

لوک-فکر میکردم اومده باشه اونکه مسابقه تو رو از دست نمیده اما اینجا که نیست

لیام اخم ریزی بین پیشونیش نشوند

هیجان عجیبی که دیشب الکس داشت و تمام شب با لیام پشت گوشی تکست میداد و ازش میخواست استرس نداشته باشه و لیامی که میخندید بهش چون لیام ابدا استرس نداشت و الکس تنها کسی بود که هیجان و استرس داشت و الان اینجا نبود

کمی عجیب بود اگر لیام بعدا ازش میشنید که فراموش کرده بیاد

لیام عذرخواهی کوچیکی کرد و از جمع جدا شد تا لباس هاش رو عوض کنه و به سمت طبقه پایین ساختمون رفت که رختکن ها جا داشت

همونطور که هودی شو از سرش رد میکرد گوشی شو بیرون کشید اما قبلا هم چک کرده بود خبری از الکس نبود و پیامی نداد بود

ALEKTO [ziam]Where stories live. Discover now