Ton theloun piso (wanT him BAcK)

9.2K 1.1K 648
                                    






لیام حوله رو از روی موهاش برداشت و در اتاق رو نیمه باز کرد سرکی کشید

خونه به نظر توی سکوت میومد

مزخرف بود که باید تو خونه خودش دزدکی رفت و آمد می‌کرد اما واقعا روی مواجه با زین رو نداشت

خدا میدونست چقدر خودش رو برای اتفاق دیشب لعنت کرده 

البته بیشتر هم شده وقتی با یادآوریش یه لبخند محو میزنه هر بار

یه تجربه ی خوب بود لیام تقریبا بعد از دفعات معدود توی زندگیش،  لذت کامل رو تجربه کرده بود و خون زیر پوستش میدوید از تصورش

اما چیزی از بار سنگین رو به رو شدن با زین کم نمی‌کرد. هیچ تصوری نداشت زین چطور واکنش میده

اما مطمئن بود قراره حسابی به روش بیاره

اگر لیام بود اینکارو می‌کرد چون کاملا کنایی گفته هیچ چیز بینشون معنی نداره و شب بعدش توی دهن اون پسر بوده

نفس عمیقی کشید و از اتاق بیرون اومد سرکی توی پذیرایی کشید اما کسی رو ندید پس با خیال راحت توی آشپزخانه رفت

جای خوشحالی داشت که زین رفته بود و لیام رو از این روبه رویی سخت نجات داده بود

لیوانی روی کانتر گذاشت و توی یخچال دنبال باکس آب پرتقال گشت اما چشمش به چیزی نخورد

-اینجاست لیام

از جا پرید کمی و...لعنت! زین رو چطور ندیده بود؟!

به آرومی برگشت و لحظه ای به زین نگاه کرد

صورتش باز بود و موهاش مرتب روی سرش بود و کمی مرطوب نشون میداد اون هم دوش گرفته

لیام سریع نگاهش رو دزدید و باکس آب پرتقال رو از زین گرفت

ز- صبح به خیر

ل- صبح به خیر

کمی اخم کرده بود و لیوانش رو برداشت

ز-ندیدی منو پشت سرت واقعا؟

ل-فکر کردم رفتی

زین با لبخند کمرنگش که در حال حاضر برای لیام آزار دهنده بود کانتر رو دور زد و به عادت خوده لیام روی کانتر پرید و نشست

ز-میخواستم برم اما یه کاری داریم با هم اونو انجام بدیم و میتونم قول بدم امشب تو خونه مزاحمی نخواهی داشت دیگه

صداش کمی گرفته بود و لیام متوجه ش شد...میتونست خودش رو قانع کنه که سرما خورده یا صدای اول صبحشه اگر اتفاق دیشب و سایز خودش رو فراموش می‌کرد!

باعث شد حتی بیشتر از قبل احساس معذب بودن بکنه

توی انتخاب کلمات وسواس به خرج داد چون منتظر بود زین توی حرفاش بالاخره به حرف دیشب برسه

ALEKTO [ziam]Where stories live. Discover now