schédio(plaN)

9.3K 1K 827
                                    




ز-لیام....کجایی؟

گفت و کفشش رو یه گوشه پرتاب کرد

لیام دوست نداشت که با کفش توی خونه بگرده همچنین دوست نداشت کس دیگه ای هم اینو نقض کنه

ل-تو اتاقم

زین توی آینه جلو در دوباره خودش رو چک کرد و توی اتاق پا گذاشت و دنبال لیام گشت

لیام روی تخت دراز کشیده بود و به بالای تخت تکیه داده بود گوشیش توی دستش بود

زین جلوی تخت ایستاد

ل-الان ساعت هشته

بدون اینکه سرش رو بلند کنه گفت

ز-و یعنی؟

ل-یعنی دو ساعت پیش منتظرت ...هولی هِل زین

گوشی شو که روی شکمش انداخت سرش رو بالا گرفت و زین رو دید و ادامه جمله ش از یادش رفت

بین لب هاش باز مونده بود و نگاهش روی زین بود

زین صورتش رو کمی کج کرد

ز-چیه؟

ل-چی کردی تو

زین ناخودآگاه دستش رو سمت موهاش برد

ز-بد شده؟ ؟

ل-بیا اینجا ببینم

لیام بهش اشاره کرد و زین با کمی مکث جلو رفت و کنار تخت جایی که لیام بود ایستاد

لیام دست انداخت و به تی شرتش چنگ زد و مجبورش کرد خم بشه

ل-منظورم نزدیکه

و از نزدیک به موهاش که حالا طوسی رنگ بود نگاه کرد و انگشتاشو کف سرش حرکت داد

ز-لیام کمرم

ل-خب بشین...من نیاز به تایم بیشتری دارم!

زین کوتاه خندید و به سختی همونطور که دست لیام تو موهاش بود نشست

ل-این به چشمات نمیاد

زین اخم کرد

ز-مهم نیست میتونم از ته بزنمش

ل-موافقم

و از تخت پایین اومد و از اتاق بیرون رفت

زین شونه ای بالا انداخت و به تبعیت دنبالش کرد

ز-خب؟

ل-خب چی؟

ز-گشنمه

ل-رستوران سر کوچه س مالیک

خب ظاهرا روز خوبی برای اینکه زین پیشنهادش رو مطرح کنه نبود پس چرخید و توی آشپزخانه رفت و مماس با کانتر ایستاد

ز-تو گفتی بیام شام اینجا

ل-من؟ یادم نمیاد

زین نفس عمیقی کشید و پایین تاپ ورزشی لیام رو کشید تا اونو به خودش نزدیک کنه

ALEKTO [ziam]Where stories live. Discover now