Leptoméries(deTails)

7.5K 1.1K 471
                                    

شاید قبل از اینکه بخونید یه نگاهی به چپتر های قبل بندازید بهتر باشه ❤️️


زین بدون اینکه به لیام نگاه بکنه به اتاق خوابی که شب گذشته رو توش گذرونده بود پناه برد

آسیب زدن به لیام اخرین چیزی بود که میخواست ...به فرض فراموش کردن آسیب هایی که تا الان زده

اما الان همه چیز فرق میکرد . نه ؟!

لیام نفسش رو با صدا بیرون داد و ریموت تی وی رو از کنارپاش برداشت . تقریبا خدا رو شکر کرد برای اینکه ریموت کنار پاش بود

کانال ها رو بی هدف بالا و پایین میکرد تا در نهایت سر فیلم اشنایی که در حال پخش بود نگه داشت تمرکزش رو روی فیلم گذاشت و سعی کرد از اتفاقات افتاده و پیش بینی های ذهن بازی سازش فاصله بگیره

اما ذهنش توانمند دور از فیلمی در حال پخش بود کلافگی لیام رو به رخش میکشید

نگاهش روی تی وی بود اما ذهنش همه جا میچرخید از اتفاقات افتاده تا زینی که الان یه جای خونه از دسترس لیام پنهان شده

اون حتما الان داره ریه خودش رو با سیگار های دست ساز خوش بوش شکنجه میکنه و دست های مشت شده ش کنار بدنش قرار دارن و صورتش خنثی ولی توی ذهنش جنگه

به خودش تشر زد

لیام کافیه . از تصور کردن اون پسر دست بردار . اون هم با این جزئیات

امام چرا باید اصلا حال زین بد باشه ؟ چرا الکس عصبیش میکنه در این حد که مورد تهاجمش قرار گرفته؟

جایی از ذهنش دلیلش رو به خوبی و روشنی میدونست . به همون دلیلی که خونه ی ویلایی آستین رو ترک نکرد و فرار نکرد

اما این مسخره س . یعنی واقعا هست

اصلا چرا کسی که مدتها زندگی رو بهش زهر کرده شب ها توی بیمارستان بیدار میمونه براش

لیام میخواست این بحث رو تمام کنه قبل از اینکه به جایی که نباید برسه

به ارومی صدا زد

ل-زین ؟

و از همه مهمتر چرا لیام به همه ی این بودن هاش رضایت داده . مگه دست های اون کابوس شب هاش نبود

حرف های دکتر توی ذهنش بالا پایین میشد

"لیام این آسون نمیتونه باشه . اگر اون آدم برگرده قبل از اینکه به ذهنت اجازه ی دوبار فکر کردن بدی فاصله بگیر و از زندگیت حذفش کن این ..."

دوبار ؟! لیام بار ها فکر کرده بود

و الان زین اینجا بود !

جوابی که به سوالش داده نشد به اندازه ی کافی عصبیش کرده بود

نمیتونست بلند شه و در های اتاق ها رو دونه دونه باز کنه پس تمام توانش رو توی صداش انداخت

ALEKTO [ziam]Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang