لویی قدم های سریع و پر استرس لیام رو با نگاه دنبال میکرد .پذیرایی خونه رو دور میزد و گوشیش رو کف دستش میکوبید و گاهی زیر لب میگفت
-میدونستم...میدونستم زهرش رو میریزه
لویی نفسش رو با صدا بیرون داد و بلند شد روبه روی لیام ایستاد
لو-هی پسر...اروم باش فکر کن ببین چیکار باید بکنی
لی-جواب نمیده جواب نمیدن هیچکدومشون نه هری نه ....زین
لو-میدونم جواب نمیدن لیام . اخرین مکالمه با هری دیروز بود و گفت مجبوره سیم کارتش رو از دسترس خارج کنه .
لیام دستاشو دور بازوی لویی انداخت و برای دهمین بار پرسید
لی-دقیق بهم بگو ...بگو چی بهت گفت هری
لویی پلک زد و شمرده شمرده تکرار کرد
لو-گفت که باید تو رو پیدا کنم و بهت بگم . گفت فقط تویی که میتونی بفهمی درده اون چیه و چی میخواد
لی-یعنی زین الان دسته جفه ؟
لو-نه لیام من نمیدونم هری به من توضیحی نداد
لویی دستاشو ازاد کرد و با کلافگی از لیام دور شد
لیام کمی بی حرکت موند بعد شماره ای توی گوشیش گرفت
لویی-به کی زنگ میزنی ؟ دیدی که جواب نمیدن ...
لیام با اشاره از لویی خواست ساکت باشه و بعد از دقیقه ای این فریاد لیام بود که توی گوش لویی پیچید
لی-چی میخوای ؟ چی از جونمون میخوای ؟
لویی نمیشنید شخص پشت خط چی به لیام میگه اما لحظه به لحظه صورت لیام برافروخته تر میشد
لی-طرف تو منم . مدارک تو دست منه به اون چیکار داری بیا با خودم طرف شو
چند ثانیه بعد لیام گوشی رو روی مبل پرت کرد و با حرص دست مشت شده ش رو به دیوار کوبید
لویی با چشم های درشت شده اونو از نظر میگذروند و نمیدونست این درسته که سوالی بپرسه الان یا نه
لیام چرخید و به سمت اتاقی رفت لویی بی اراده دنبالش رفت
لیام زیر نگاه های لویی کوله پشتی از کمد بیرون کشید و چند تا تیکه لباس از کمدش بیرون اورد و توی کوله جا داد
لو-چیکار میکنی لیام ؟
لی-وقت نیست ...باید برم لندن
لو-چی ؟ اما چرا ؟
لی-چون جف دنبال من میگرده برای کشوندن من اینکارو کرده
لو-متوجه نمیشم ...برای به دام انداختن تو برای چی از زین استفاده کرده ؟
![](https://img.wattpad.com/cover/119746728-288-k876019.jpg)
ESTÁS LEYENDO
ALEKTO [ziam]
Fanfic❌ Warning For Violence And Sexual Abuse ❌ مُعتــاد بـه بـویِ نِفــرَتـِت نـیـازمَـند بـه آتـشِ چِشـمـات 👁 Addicted To Your Hate In Need For Your Fire 🔥 . . . . . . . . [ Under This Body U Can Wish U Were Dead Instead Of Touching And U Can Wish...