óchi apópse(not Tonight)

5.1K 778 379
                                    




ا-هی زین

صدای زین با تاخیر شنیده شد

ز-اندرو ؟

ا-درسته خودمم پسر ...میخوام اگه میشه ببینمت

ز-مشکل چیه ؟

ا-مشکل که نمیشه بهش گفت . میخوام باهم مذاکره کنیم . راجع به اون انبار

زین بند انگشت هاشو کشید و کمی مکث کرد

ز-باشه . امشب ؟

ا-اره اره . ساعت هشت خودتو میتونی برسونی اینجا ؟ یا حتی میتونم کسی رو بفرستم سراغت

ز-خودم میام

و گوشی رو قطع کرد

یک روز از اخرین دیدارش با اندی گذشته بود و کم کم هم پلیس هم خودش داشت امیدش رو از دست میداد

و این نا امیدی کشنده بود نه فقط برای زین ...برای کسی که بهش وصل بود .

از روی تخت زوار در رفته ی اون پناهگاه بلند شد و گوشی بلاک شده ای که رابطه ش با پلیس بود رو برداشت

"مرحله یک موفقیت امیز . وارد فاز دوم میشم "

گوشی رو طرفی انداخت و کمی روی زانوهاش خم شد وقتی تمام معده ش رو داشت بالا میورد .

اما چیزی از معده ش خارج نشد

فقط عق زدن های بی تاثیر

روی روند بی پایان ناکامی هاش و نداشتن هاش

*****

به مشتری لبخندی زد و براش اروزی یه روز خوب رو کرد

و دقیقا وقتی که فکر میکرد شیفت کاریش تموم شده صدایی از پشت باجه مخاطب قرارش داد

-هی

رو به دختر صاحب صدا برگشت

و چهره رو به خوبی میشناخت

ت-فاک...جدی اومدی ؟

لیام لبخندی زد

ل-اره خب امروز اخرین مسابقه ی سیزن بود نمیتونستم از دستش بدم . میتونم یه بلیط بگیرم ؟

تریس از روی باجه ی نه چندان بلند پرید و حالا مقابل لیا قرار گرفته بود

ت-من بلیط ورودتم دختر . اوه واو

و با حیرت سرتا پای لیا رو از نظر گذروند

ل-اوم ...مشکلی هست ؟

ت-نه نه فقط ...بدون یونیفرم یکم عجیبی

و با دست لیا رو به سمت سکو های تماشاگرا هدایت کرد

ل-عجیب ؟

ت-اره اما نه از نوع بدش

و به چین های اطراف چشم ابی دختر لبخند زد

ALEKTO [ziam]Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang