Mitéra (moTher)

6.7K 1.1K 318
                                    




سنسور در رو غیر فعال کرد و وارد خونه شد .

ریموت ماشین رو روی میز جلوی در پرت کرد و چشماشو مالید

شب قبلش خواب درستی نداشت و تمام روز رو توی دانشگاه با خستگی تمام طی کرده بود خودش رو تا اتاق خواب کشید و پیامگیر تلفن رو سر راهش روشن کرد

اولین پیام مهم نبود و از طرف شرکت تبلیغاتی بود

تی شرتش رو از سرش رد کرد و توی سبدی که به لباس های کثیفش تعلق داشت پرت کرد

شلوارش رو از پاش بیرون کشید و روی تخت انداخت

توی حمام رفت و دوش اب رو باز کرد اما قبل از اینکه باکسرش رو در بیاره و زیر دوش بره صدایی که توی پیغامگیر شنید به بیرون حمام کشیدش

به سمت پیغامیگر رفت و پیام اخر رو بار دیگه پلی کرد

"لیام ...الکسم . سه روز تمامه دارم به گوشیت پیام میدم اما جوابی نمیگیرم . مشکل چیه ؟ نگرانتم . باهام تماس بگیر "

و صدای بوقی که چند ثانیه ادامه پیدا کرد .

موهای پشت سرش رو کمی کشید و لبش رو گاز گرفت

دلیل فاصله ای که از الکس گرفته بود اتفاقی بود که اونشب افتاد . لیام اون طراحی تتو ها رو از پلیس مخفی کرده بود و حالا روی رو به رو شدن با الکس رو نداشت

کتک خوردن الکس و اسیب دیدنش تقصیر لیام بود و علاوه بر اون لیام عاملش رو هم مخفی کرده بود و نمیدونست که اگر الکس دوباره به اداره پلیس رفته باشه و فهمیده باشه که لیام چیکار کرده

قطعا زمان خوبی برای دیدن الکس نبود . فقط فرار کردن رو به توضیح دادن ترجیح میداد

اصلا چه توضیحی داشت که بگه بدون اینکه مجور باشه اسمی از زین بیاره

حموم برگشت و تنش رو به اب ولرم سپرد .

بعد از اینکه ارامش کافی رو به دست اورد بیرون اومد و حوله رو دور کمرش بست

موهای روی صورتش افتاده بود و ابی که از تار های موهاش میچکید روی زمین رد جا میذاشت

به آشپزخونه رفت و ماگ قهوه شو پر کرد

اما قبل از اینکه لبش با قهوه تر بشه زنگ در به صدا در اومد به سمت در رفت و از چشمی بیرون در رو نگاه کرد

نگهبان ساختمان پشت در بود و به کفشاش نگاه میکرد

لیام نفسش رو صدا دار بیرون داد و با قدم های تند به اتاق رفت و لباس هاشو پوشید

در رو باز کرد

ل-بفرمایید

نگهبان لیام رو از پایین نگاه کرد

ALEKTO [ziam]Where stories live. Discover now