synaisthima(FEElingS)

9.8K 1.1K 928
                                    




با اخم توی صورت زین زل زد .

ز-چی شده؟

لیام همچنان چیزی نمی‌گفت

ز-لیام...بگو

و سعی کرد نگاهش رو به خودش جذب کنه

ل-کارت چی بود؟

ز- دنبال کار پیدا کردن برای تریس...

ل-خیلی خب فهمیدم

بازوش رو از دست زین بیرون کشید

زین اما جلو اومد و مجبورش کرد کمی عقب بره

ز-مشکلت چیه؟ چرا حرف نمیزنی اینجور وقتا

ل-مشکلی ندارم

دستش رو روی سینه ی مرطوب و برهنه ی لیام گذاشت

ز-نگام کن

لیام سرش رو بالا آورد و با چشمای زین گره خورد

ز- حالا بگو

لیام چیزی نگفت و نمی‌خواست که بگه. زین اما میدونست

ز-باید بگی...اینبار میگی

چرخید و پشت لیام قرار گرفت لیام از توی آینه مقابلش بهش زل زد و زیر نظرش گرفت

دست زین روی کتفش قرار گرفت و پشت لیام لرزید وقتی لب های زین با جایی وسط کتفش برخورد کرد

با بوسه بالا اومد و آخری رو جایی پشت گردنش نشوند

لب هاشو به کناره ی گردنش برد و کمی از زبونش استفاده کرد

لیام ثابت ایستاده بود و توی آینه به موهای مشکی زین که از پشت گردنش معلوم بود نگاه می‌کرد

دستای زین روی بدنش حرکت کردن و جلو اومدن به عضلات شکم لیام چنگ زد که باعث شد لیام زیر لب ناله ای بکنه

زین کارش رو به زبونش ادامه داد و تا به نقطه ای بین شونه و گردن لیام رسید

نفسای لیام به وضوح تند شد

زین تو اون نقطه موند و اون نقطه رو ساک زد

و لبش های به خاطر لبخند از پوست لیام جدا شدن وقتی که دست لیام توی موهاش نشست و سرش رو به خودش فشار داد

زین از پشت گردنش توی آینه مقابل رو نگاه کرد

چشماش توی چشم لیام قفل شد

بدون قطع کردن رابطه چشمی شون دستش رو روی گودی کمر لیام کشید و متوجه شد موهای کمرش سیخ میشن

توی گردنش نفس کشید

دستاش روی باسن لیام نشستن و کمی محکم فشارشون داد

توی آینه دید که چشمای لیام بسته شد و لب پایینش رو گاز گرفت

دست زین روی گودی کمر تا باسنش رفت و آمد کرد و خراش کشید

ALEKTO [ziam]Where stories live. Discover now