Chapter 31.

1.1K 477 361
                                    

چپتر سی و یکم.

لوهان آخرین جرعه از ویسکی ش رو نوشید و به جمعیتی که می رقصیدن خیره شد.
ساعت، عددِ ده رو نشون میداد پس سهون باید الان میرسید.

نورهای قرمز و بنفش ترکیب شده بودن و براش سردرد ایجاد می کردند.
دیدش...براش دست تکون میداد.

طبق معمول سهون مرتب به نظر می رسید.
انگار خودش رو هم اتو کشیده بود و زاویه های لباسش رو با خط کش اندازه گیری کرده بود.
درحالی که لوهان، مصداقِ بارزِ آشفتگی بود.

از جاش بلند شد و به محضِ رسیدن بهش، توی بغلش گرفتش و باعث شد پسرِ مو خرمایی تعجب کنه.

با نیشخند ازش دور شد:"دیر کردی یکم.."

-"بکهی داروهاش رو بالا میاورد، باید به خوردش می دادم."

-" بهتر میشه...خب آقای اوه. باید کم کم بریم."

-"کجا؟"با تعجب پرسید.

هر لحظه از زندگی سهون با وجودِ لوهان تبدیل به تعجب شده بود.

-"بخشِ وی آی پی. اینجا سردرد می گیرم."با بی حوصلگی گفت و پسر رو به دنبالِ خودش کشید.

ارتباط با آدم های مرفه مثل اینکه نفرینِ زندگی سهون بود!
اصلا از این جور جاها خوشش نمیومد و اوایل رابطه با بکهیون این مسئله رو گفته بود و اون هم باهاش کنار اومده بود.
به اتاقکِ شیشه ای در طبقه بالای بار رسیدن که طبقه پایین ازش دیده میشد.
سهون با دیدنِ شلوغیِ پایین نفسِ راحتی کشید و فهمید سرشناس بودنِ لوهان، حداقل توی این مورد، نکته مثبتیه.

دکتر لو طبق معمول استایلِ اسپورتی زده بود. شلوار جینِ تنگ و تی شرتِ گشادِ مشکی که متالیست ها می پوشیدن.

-"لایک وات یو سی؟":) لوهان با نیشخند پرسید.

سهون گونه هاش سرخ شد و با دستپاچگی گفت:"خب، زیبایی."

-"فقط زیبا؟"

-"زیبا و جذاب..."

نیشخندش پررنگ تر شد.
واقعا از وقت گذروندن با این پسر لذت می برد.
اینکه سهون از خودش کوچک تر و بی تجربه تر بود و می تونست اینطوری روش کنترل داشته باشه، بی همتا با هرچیزِ دیگه ای توی زندگیش بود.

شروع به نوشیدن کردن و از پنجره ی بزرگِ شیشه ای به بقیه نگاه می کردند.

-"بکهی رو پیشِ کی گذاشتی؟"

-"جونگین پیشش می مونه."

-"اوه، اون پسره..."

سهون متوجه منظورش نشد پس سکوت کرد.
-"آقای اوه مکالمه داشتن با شما زیادی سخته..."

-"مدلم اینطوریه...زیاد دستِ خودم نیست ولی خب.... وقت گذروندن باهات خوبه."صادقانه گفت.

لوهان بهش نزدیک تر شد و چونه ش رو بالا گرفت. به چشم هاش خیره شد و باعث شد سهون با گیجی آبِ دهنش رو قورت بده.
-"جوابِ من چیه؟باهام قرار میذاری؟"

Lost my mind.Where stories live. Discover now