محدودیتسنی علامتزده شدهRecommended song by readers :
Natasha Blume, Black Sea
It's not goodbye - Laura pausiniچپتر سی و چهارم.
هوای روی کشتی داشت حالش رو بدتر میکرد. یک نگاهِ سرسری کافی بود تا یکی از آدمهای پدرش رو توی جمعیت پیدا کنه. به سمتش رفت، به شونهاش ضربهی آهسته ای زد و مرد با تعجب به سمتش برگشت.
-"آ-آقای بیون..."
-"چیه؟ تا الان به پدرم گزارش دادی که همه چیز خوبه؟"
مرد با شرمندگی سرش رو پایین انداخت:" مشکلی پیش اومده؟"
بک با رنگی که هرلحظه بیشتر از صورتش می پرید گفت:"اون دختره رو می بینی؟"
و با دستش به سو اشاره کرد.-"بله"
-"تا سه دقیقه دیگه، طوری که کسی نفهمه، میاریش طبقه سومِ کشتی و به هیچکس اجازه نمیدی بیاد بالا..."به سردی گفت و دور از چشمِ بقیه خودش رو به طبقه سوم رسوند.
روی یکی از صندلی ها نشست و با بی خیالی پاهاش رو روی میز گذاشت!
درست بعد از سه دقیقه، اون دختر با چشم های ترسیده جلوش قرار گرفته بود...
-"سو درسته؟"با پوزخند پرسید.
-"ب-بله..."
-"میدونی من کی ام؟"
دختر سرش رو به نشونه منفی تکون داد.
بکهیون موهاش رو از صورتش کنار زد و دخترِ رو به روش به خودش لرزید.-"لازم هم نیست بدونی...هرکسی لایق نیست منو بشناسه."
اخم توی صورتِ سو نشست و خواست چیزی بگه که دستِ بکهیون جلوی لبش قرار گرفت.
-"اینجا من حرف میزنم و تو فقط هرچیزی که من میخوام رو جواب میدی..."از چهرهی سو معلوم بود که از لحن بکهیون حسابی ترسیده. آب دهنش رو قورت داد و منتظر ادامهی مکالمهشون موند.
-"پس گفتی منو نمیشناسی ها؟"
-"نه..."
-" کی گفته بیای اینجا؟"
-"ه-هیچکی!"
دستش رو روی میز کوبید و دختر کمی به عقب پرید.-"کی گفته بیای اینجا سو؟ توقع نداشته باش باور کنم دوستِ نوجوونیِ چانیول یهو اینجا پیداش شده..."
-"م-مامان باباش..."
دندون هاش رو روی هم فشرد.
-"و از کجا میدونن یول کجاست؟"
-"ت-تلفن خواهرش شنوده..."
-"دلیلش چیه؟"
اخمِ روی صورتش کاملا دختر رو تحتِ کنترل گرفته بود.
-"نمیدونم...که برگرده پیششون؟..."
![](https://img.wattpad.com/cover/262716653-288-k818351.jpg)
YOU ARE READING
Lost my mind.
Fanfiction🕯️COMPLETED🕯️ روزهای با تو بودن، دیگه برای من قابل لمس نیست و انگار تمام اون روزها رویا بودن، تمام اون روزها خوابِ شیرینِ من در انتهای یک روزِ سرشار از نداشتنِ تو بودن و اون خوابِ شیرین مدتهاست که توسطِ شب به تجاوز رسیده و من بدن زخمی و خونی خاطر...