با صدای در نگاهش رو از تلویزیون گرفت و به قامت بلند جونگکوک داد که خندون درحالی که کیسههای خرید دستش بود سمتش میومد.
لبخندی با دیدن مرد زد واز روی کاناپه بلند شد تا به استقبال جونگکوک بره.
+ « خوش اومدی ، اینا چیه؟ »
جونگکوک سمت آشپزخونه رفت و با گذاشتن کیسهها روی کانتر جواب داد « مگه نگفتم امشب قرار دستپخت منو بِچِشی؟ »
ابرویی بالا انداخت که جونگکوک با در آوردن پالتوش اون رو روی دستش انداخت و درحالی که سمت طبقهی بالا میرفت اعلام کرد « میرم لباسام رو عوض کنم »
سری تکون داد و کنجکاو سمت کیسهها راه افتاد. شروع کرد به بیرون آوردن بعضی از مواد غذایی که جونگکوک خریده بود.
با دیدن کیسه آردی توجهش جلب شد و ابرویی بالا انداخت.
بعداز اون با دیدن کالباس ها و پنیر پیتزا با تعجب تکخندی کرد.
میتونست حدس بزنه امشب قراره چه چیزی رو به عنوان شام بخوره.با وارد شدن جونگکوک به آشپزخونه ناخودآگاه زمزمه کرد «اخه پیتزا؟ »
درحالی که آستینهای بلوز نازکش رو بالا میزد سمت جیمین اومد و با گرفتن کیسهی آرد کنجکاو پرسید « چرا؟ دوست نداری؟ »
+ « نه ، دوستش دارم فقط انتظار نداشتم این غذا رو انتخاب کنی ، فکر میکردم یک غذای آسون تر انتخاب میکنی »
همونطور که باقی مواد غذایی رو از کیسه بیرون میآورد و جا به جا میکرد جواب داد « اتفاقا برای من پیتزا از همشون آسون تره! »
اما جیمین کاملا برعکس اون فکر میکرد!
جیمین دستپخت خوبی داشت اما از آشپزی متنفر بود!
و از نظر اون پختن پیتزا واقعا عذاب الهی محسوب میشد!با نگاهی کوتاه به اون دونه های ریز سفید لب زد « وقتی قراره خودت خمیرش رو درست کنی ؟! »
با لبخند سمت جیمین اومد و با حلقه کردن دستاش دور کمر پسر جواب داد « آره ، نگران نباش ! فقط بشین و ببین که آلفات قراره چی درست کنه »
و با چشمکی ناگهانی امگا رو بلند کرد و روی کانتر کنار اجاق نشوندش .با ترسی آمیخته با خجالت از حرکت جونگکوک هینی کشید و به شونه های مرد چنگ زد .
چند لحظه با لذت به گونههای قرمز و مردمک های لرزون جیمین خیره شد که امگا خجالت زده لب گزید.
نمیدونست چه مرگشه که اذیت کردن جیمین اینقدر بهش لذت میده.
دیدن گونههای سرخ و مردمک های پر حرص امگا وادارش میکرد بارها برای دیدن دوبارهی اون صحنه تلاش کنه.
منصفانه نبود اما به نتیجش میارزید.با لبخند بوسه ایی کوتاه روی لبای جیمین گذاشت و با آوردن تختهی آشپزی مشغول درست کردن خمیر شد .
YOU ARE READING
A NIGHT WITHOUT STAR'S
Fanfiction📌[نام داستان: شبی بدون ستارهها ] 📌 [ژانر : عاشقانه ، اسمات ، جنایی ، امگاورس ، انگست ] 📌[ زوج : کوکمین ] 📌[خلاصه: جئون جونگکوک و کیم جیمین آلفا و امگایی که با یک قاشق طلایی داخل دهانشون به دنیا اومدن و به زودی قراره یک ازدواج تجاری بینشون رخ...