📌 [ PART THIRTY ]

801 180 71
                                    

با سر و صدای بلندی که از داخل خونه میومد بلاخره صبرش لبریز شد دستگیره‌‌ی در رو پایین کشید و وارد عمارت شد.

دو روز قبل با اصرار خانوادش به خونه‌ی اونها رفته بود و قرار بود چهار روز اونجا بمونه اما شبِ سومین روز طاقت نیاورده بود و از نامجون خواسته بود که به عمارت جونگ‌کوک‌ برسونتش.
گرگ و توله‌ی داخل شکمش مدام اون رو به نزدیکی جونگ‌کوک میکشوندن و به طور ناخودآگاه با دوری از آلفا احساس بی قراری میکرد.
چند روز گذشته رو هم فقط با اصرار خانوادش مونده بود.

واقعا دلش میخواد که برادرش رو به داخل دعوت کنه اما میدونست که رو به رو شدن جونگ‌کوک‌ و نامجون پیامد خوبی نداره. اون دو هنوز از هم کینه‌هایی به دل داشتن.

بلاخره به بدنش حرکت داد و وارد سالن شد.
با شنیدن صدای آهنگ که از آشپزخونه میومد نیم نگاهی به سالن خالی انداخت و کنجکاوانه سمت منبع صدا رفت. نمی‌تونست دلشوره‌ایی که ته دلش رو قلقلک میداد رو نادیده بگیره.

هر قدم که نزدیک تر میشد میتونست صدای جونگ‌کوک‌ رو که بین آهنگ گم شده بود رو بهتر تشخیص بده.
به ورودی آشپزخونه رسید و با دیدن جونگ‌کوک که داشت با کامیلا می‌رقصید از حرکت ایستاد.

مبهوت پلک زد و به خنده های سرخوشانه‌ی آلفا نگاه کرد.
گونه‌های جونگ‌کوک‌ سرخ بود و نیمی از موهای مشکی رنگش با بهم ریختگی روی پیشونیش افتاده بودن.

با احساس آزردگی که بهش دست داد به طور ناخودآگاه بغض رفته رفته راه گلوش رو بست.

شیشه‌ی شراب و دو گلس نوشیدنی که روی کانتر بود نشون میداد جونگ‌کوک‌ و کامیلا تقریبا مستن.

جونگ‌کوک‌ می‌خندید و با ضرب آهنگ عاشقانه‌ای که پخش میشد کامیلا رو می‌چرخوند و با دختر هم خوانی میکرد.

با رفتن جیمین به عمارت خانوادش جونگ‌کوک‌ که به لطف امگا دیگه نمی‌تونست تنها بودن داخل اون خونه رو تحمل کنه به کامیلا زنگ زده بود و دختر رو به خونش دعوت کرده بود.

رایحه‌ی بارونی جونگ‌کوک‌ واقعا سبک بود و نشان از خوشحال بودن آلفا میداد.
فورمونش درست مثل بارش بارون داخل یک روز بهاری و نیمه ابری بود.

با اتمام آهنگ و قهقهه‌ی شاد کامیلا و جونگ‌کوک‌ مثل اینکه شوکی بهش وارد شده باشه تکون خورد و چندبار متحیر پلک زد.

صورت جونگ‌کوک‌ حتی بیشتر از قبل قرمز شده بود و تقریبا نفس نفس میزد.
خیلی وقت بود که چنین حس آزادی نداشت.
بعداز مدت‌ها مست کردن حس سبکی بی سابقه‌ای رو بهش میداد.

در واقع مناسبت جشن گرفتن اون دو و شراب خوردنشون بخاطر این بود که کامیلا بلاخره تونسته بود به یکی از پارتنرهای شبانش اعتماد کنه و درخواست پسر رو برای قرار گذاشتن باهاش قبول کرده بود.

A NIGHT WITHOUT STAR'S Where stories live. Discover now