گلس حاوی شراب رو دست جونگکوک داد و روبه روی مرد روی کاناپه نشست.
قبل از اینکه حرفی بزنه جرعهی کوچیکی از شراب رزش نوشید و بعد با لحنی توام با تهدید پرسید « جونگکوک واقعا در مورد این تصمیمت کنجکاوم! حتما دلیل خوبی داری که باز میخوای اون روباه رو برگردونی! اینطور نیست؟! »با نیشخند پلک آرومی زد و گلس رو به لبش نزدیک کرد.
جرعهای نوشید و همونطور که از خنکی شرابِ داخل دهنش لذت میبرد هومی کشید._ « میدونم تهیونگ ، میدونم که حتی از من هم نگران تری اما نیازی نیست به خودت سخت بگیری »
ابرو بالا انداخت و منتظر به مرد خیره شد.
لحن مطمئن جونگکوک کنجکاویش رو شعلهور میکرد.گلس رو با سرگرمی داخل دستش خیلی آروم و نرم تکون داد و خیره به چرخش شرابِ صورتی رنگ ادامه داد « فکر میکنی واقعا اینقدر ساده از کاراش میگذرم؟ اون زندگیم رو طوری به جهنم و صحنه بازی خودش تبدیل کرد که هر ساعتش برام مثل ۶۰ سال میگذشت و بعد تو فکر میکنی فقط بخاطر اینکه عاشقش بودم قراره ازش بگذرم؟! »
با تمسخر خیره به چهرهی کنجکاو و منتظر تهیونگ خندید.
میدونست که تهیونگ شوکه شده اما این رو هم میدونست که ازش حمایت میکنه.
آلفا هیچوقت پشت جونگکوک رو خالی نمیکرد.گلسش رو روی میز گذاشت و با جدیت سمت جونگکوک خم شد.
# « میخوای بگی چه فکری داری یا نه؟! »
بی مقدمه پرسید « میدونی خواستن و نرسیدن یعنی چی؟ »
با نگاه گیج تهیونگ پوزخندی زد و سرش رو تکون داد.
با سرگرمی سر کج کرد و با بالا بردن دستش به حالت پرواز ادامه داد « دستش رو میگیری و با خودت تا آسمونا میبریش ، دقیقا زمانی که فکر میکنه قراره تا ابد باهات پروزا کنه و تا اوج بره اون موقعس که دستش رو ول میکنی و اوه .. تبدیل میشه به یک پرندهی بال شکسته »
و در نهایت دستش رو با حالت سقوط پایین برد.***
چمدون جیمین رو داخل اتاق مهمون گذاشت و بعداز چک کردن اتاق بیرون رفت.
در حال پایین رفتن از پلهها بود که بوی عجیبی به بینیش خورد.
اخمی پررنگ روی پیشونیش نقش بست و به پایین رفتن از پلهها داد و با دیدن جیمینی که با لذت در حالی که روی کاناپه نشسته بود در حال دود کردن سیگار برگش بود رایحش غلیظ و طوفانی شد.با خشم تقریبا سمت جیمین هجوم برد و سیگار رو از دستش بیرون کشید.
اون رو روی میزِ شیشهایی خاموش کرد و عصبی نفس خشمگینی کشید.
رفتارهای جیمین بدجور روی اعصابش سورتمه میرفت.
از طرفی واقعا نمیخواست کنترلش رو از دست بده و آسیبی به جیمین و بچه بزنه.
YOU ARE READING
A NIGHT WITHOUT STAR'S
Fanfiction📌[نام داستان: شبی بدون ستارهها ] 📌 [ژانر : عاشقانه ، اسمات ، جنایی ، امگاورس ، انگست ] 📌[ زوج : کوکمین ] 📌[خلاصه: جئون جونگکوک و کیم جیمین آلفا و امگایی که با یک قاشق طلایی داخل دهانشون به دنیا اومدن و به زودی قراره یک ازدواج تجاری بینشون رخ...