+ « جونگکوک این قسمتش باحاله برات بخونمش؟ »
مرد بی توجه به جیمین لبخندی زد و دوباره مکالمش با مردِ پشت خط رو ادامه داد.از بی توجهی جونگکوک حرصش گرفت و لباش رو بهم فشار داد.
از اینکه در مواقع لازم بهش توجهای نشه متنفر بود.با صدای مرد که کم کم بالا میرفت ابرویی بالا انداخت .
در نهایت بدون توجه به صدای بلند و تقریبا عصبی جونگکوک با ولوم بالا شروع کرد به خوندن « هر وقت به آن دو روز فکر میکنم ، فاصلهی بین رفتن تو و خبردار شدن من ، یاد ستارها_ »جونگکوک که از صداهای بلندی که داخل گوشش میپیچید عصبانی شده بود مقابل رفتار بچگانهی جیمین فریاد زد « یک لحظه خفه میشـــی جیمــــین !!»
با اکو شدن غرش بلند و وحشیانهی جونگکوک داخل سالن پلک زد و نگاهش روی دیالوگ مورد علاقش موند.
جونگکوک با سکوت خونه دوباره به مکالمش برگشت و پشتش رو به جیمین کرد.
کاش فقط این سکوت ادامه پیدا میکرد تا اون تماس کوفتی رو تموم کنه.دستاش دور کتاب سفت شد و تقریبا برای چند لحظه لرزید.
داغ شدن چشماش رو احساس میکرد.
قسم میخورد هیچوقت اینقدر لوس نبود که با یک داد اشکش در بیاد اما !
اما برای جونگکوک فرق میکرد .
فریاد مرد به قدری شوکه کننده بود که برای ثانیهای قلبش رو از تپش وا داشته بود.
تودهایی داخل گلوش به سرعت باد کرد و بلاخره اولین قطره اشک روی گونهش ریخت.با غم چونش لرزید و با پرت کردن کتاب روی زمین سمت پلهها دوید.
نمیخواست جونگکوک اشکاش رو ببینه.
نمیخواست جونگکوک ببینه که جیمین برای فریادش گریه میکنه .با صدای هقهقی که ناخودآگاه از دهان جیمین خارج شد توجه آلفا سمت امگا جلب شد.
و همزمان با استشمام رایحهای ترش جیمین که روبه تلخی میرفت چهره جمع کرد.ناباور نگاهی به جسم کوچیک امگا که از پله ها بالا میدوید و چونش میلرزید انداخت و تکون خوردن قلبش رو احساس کرد.
با اکو شدن مجدد صدای در اتاق داخل راهرو آب دهنش رو با صدا قورت داد و خیره به کتابی که روی زمین افتاده بود به حرفهای مرد گوش داد.
واقعا قصد داد کشیدن نداشت و اون واکنشی فقط واکنش طبیعی بدنش در برابر صدای مزاحم و بلند بود.
میدونست کنترل خودش رو از دست داده و جیمین رو ناراحت کرده اما به هیچوجه نمیتونست این تماس رو از دست بده !
چون بعدش مطمئن نبود چه بلایی سرش میاد .برای باقی مکالمه بدون اینکه تمرکزی داشته باشه فقط تایید یا تکذیب میکرد .
بلاخره بعداز یک ربع مرد راضی به قطع تماس شد و به مکالمه پایان داد و جونگکوک تازه تونست موقعیت رو بسنجه .
YOU ARE READING
A NIGHT WITHOUT STAR'S
Fanfiction📌[نام داستان: شبی بدون ستارهها ] 📌 [ژانر : عاشقانه ، اسمات ، جنایی ، امگاورس ، انگست ] 📌[ زوج : کوکمین ] 📌[خلاصه: جئون جونگکوک و کیم جیمین آلفا و امگایی که با یک قاشق طلایی داخل دهانشون به دنیا اومدن و به زودی قراره یک ازدواج تجاری بینشون رخ...