📌 [ PART NINE ]

1K 194 57
                                    

+ « جونگ‌کوک‌ این قسمتش باحاله برات بخونمش؟ »
مرد بی توجه به جیمین لبخندی زد و دوباره مکالمش با مردِ پشت خط رو ادامه داد.

از بی توجهی جونگ‌کوک‌ حرصش گرفت و لباش رو بهم فشار داد.
از اینکه در مواقع لازم بهش توجه‌‌ای نشه متنفر بود.

با صدای مرد که کم کم بالا می‌رفت ابرویی بالا انداخت .
در نهایت بدون توجه به صدای بلند و تقریبا عصبی جونگ‌کوک‌ با ولوم بالا شروع کرد به خوندن « هر وقت به آن دو روز فکر می‌کنم ، فاصله‌ی بین رفتن تو و خبردار شدن من ، یاد ستارها_ »

جونگ‌کوک‌ که از صداهای بلندی که داخل گوشش می‌پیچید عصبانی شده بود مقابل رفتار بچگانه‌ی جیمین فریاد زد « یک لحظه خفه می‌شـــی جیمــــین !!»

با اکو شدن غرش بلند و وحشیانه‌ی جونگ‌کوک‌ داخل سالن پلک زد و نگاهش روی دیالوگ مورد علاقش موند‌.

جونگ‌کوک‌ با سکوت خونه دوباره به مکالمش برگشت و پشتش رو به جیمین کرد.
کاش فقط این سکوت ادامه پیدا میکرد تا اون تماس کوفتی رو تموم کنه.

دستاش دور کتاب سفت شد و تقریبا برای چند لحظه لرزید.

داغ شدن چشماش رو احساس میکرد.
قسم میخورد هیچوقت اینقدر لوس نبود که با یک داد اشکش در بیاد اما !
اما برای جونگ‌کوک‌ فرق می‌کرد .
فریاد مرد به قدری شوکه کننده بود که برای ثانیه‌ای قلبش رو از تپش وا داشته بود.
توده‌ایی داخل گلوش به سرعت باد کرد و بلاخره اولین قطره اشک روی گونه‌ش ریخت.

با غم چونش لرزید و با پرت کردن کتاب روی زمین سمت پله‌ها دوید.
نمی‌خواست جونگ‌کوک‌ اشکاش رو ببینه.
نمی‌خواست جونگ‌کوک‌ ببینه که جیمین برای فریادش گریه می‌کنه .

با صدای هق‌هقی که ناخودآگاه از دهان جیمین خارج شد توجه آلفا سمت امگا جلب شد.
و همزمان با استشمام رایحه‌ای ترش جیمین که روبه تلخی می‌رفت چهره جمع کرد.

ناباور نگاهی به جسم کوچیک امگا که از پله ها بالا می‌دوید و چونش میلرزید انداخت و تکون خوردن قلبش رو احساس کرد.

با اکو شدن مجدد صدای در اتاق داخل راهرو آب دهنش رو با صدا قورت داد و خیره به کتابی که روی زمین افتاده بود به حرف‌های مرد گوش داد.

واقعا قصد داد کشیدن نداشت و اون واکنشی فقط واکنش طبیعی بدنش در برابر صدای مزاحم و بلند بود.

میدونست کنترل خودش رو از دست داده و جیمین رو ناراحت کرده اما به هیچ‌وجه نمی‌تونست این تماس رو از دست بده !
چون بعدش مطمئن نبود چه بلایی سرش میاد .

برای باقی مکالمه بدون اینکه تمرکزی داشته باشه فقط تایید یا تکذیب میکرد .
بلاخره بعداز یک ربع مرد راضی به قطع تماس شد و به مکالمه پایان داد و جونگ‌کوک‌ تازه تونست موقعیت رو بسنجه .

A NIGHT WITHOUT STAR'S Where stories live. Discover now