ناامید و خسته وارد سالن شد و خودش رو روی کاناپه انداخت .
چند روز تمام بود که مدام جلوی عمارت کیم مینشست تا بلکه بتونه جیمین رو ببینه .
اما هیچکس نمیتونست جونگکوک رو راضی کنه که از کارش دست برداره.حتی پدر جونگکوک هم از فریاد زدن بر سر آلفا خسته شده بود .
میدونست پدرش با جیهیون، پدر جیمین در ارتباطه چون هردو تصمیم گرفته بودند که موضوع خیانت جونگکوک داخل رسانهها رو تکذیب کنند و برای توضیح رفتار های آلفا گفته بودند که بعداز مدتی زندگی مشترک اختلاف پیدا کردند و با وجود باردار بودن جیمین تصمیم به جدا شدن از هم گرفتن .
ناخودآگاه پوزخندی زد.
اختلاف؟
جدا شدن؟
اما جونگکوک واقعا نمیخواست از جیمین جدا بشه.
اون امگا تمام زندگیش بود و آلفا نمیتونست و نمیخواست که معشوقش رو برای یک اشتباه سهوی از دست بده.چرا همه دست به دست هم داده بودند و اینقدر زجرش میدادن؟
مگه پدرش واقعیت رو نمیدونست ؟! پس چرا به اون کیم لعنتی توضیح نمیداد ؟!
چرا نمیذاشت جیمین رو ببینه ؟!
چرا جیمین نمیخواست که ببینتش ؟!
یعنی اینقدر از جونگکوک متنفر شده بود؟نکنه جیمین واقعیت رو میدونست و بازهم تصمیم داشت جدا بشه ؟
با ریزش اشکهای جمع شدهی داخل حدقهی چشماش خندید و سر خودش رو محکم به پشتی کاناپه کوبید.
چنگی به موهای خودش رو به یکباره فریادش داخل عمارت پیچید « چرااا اینقـــدرر زجرم میدیـــد ؟! »
سرعت اشکاش بیشتر شد و مجدد فریاد زد « چرا هیچکس باورم نمیکنـــه ؟!! »
با چشمهایی که به رنگ سرخ در اومده بودند نگاهی به میزِ شیشهایی جلوش انداخت و با دست انداختن زیر شیشه اون رو وارونه کرد .
با صدای مهیب شکستن شیشه و خرد شدن میز با نفس نفس نگاهی به وضعیت خودش انداخت و چند قدم عقب رفت.
تحمل سالنی رو نداشت که دیوارههاش هر لحظه نزدیک تر میومدن پس با قدم های شتاب زده بیرون زد و روی پلههای عمارت با آشفتگی ایستاد.
پریشون چنگی به موهاش زد و چند نفس عمیق کشید .
سپس عاجز ، با بدنی که دیگه همراهی نمیکرد روی پلههای مرمر عمارت نشست و سرش رو داخل دستش گرفت.آروم نگاهش رو بالا برد و به آسمون شبی داد که تنها پارچهی سرمهایی رنگ بود.
جونگکوک هیچ ستارهایی نمیدید.
تصویری که یک هفته بود مدام تماشاش میکرد.
آسمان فقط برای اون ستارهاشُ پنهون کرده بود یا دیگران هم میتونستن اونارو ببینن؟
YOU ARE READING
A NIGHT WITHOUT STAR'S
Fanfiction📌[نام داستان: شبی بدون ستارهها ] 📌 [ژانر : عاشقانه ، اسمات ، جنایی ، امگاورس ، انگست ] 📌[ زوج : کوکمین ] 📌[خلاصه: جئون جونگکوک و کیم جیمین آلفا و امگایی که با یک قاشق طلایی داخل دهانشون به دنیا اومدن و به زودی قراره یک ازدواج تجاری بینشون رخ...