📌 [ PART FORTY ONE ]

889 191 135
                                    

با نشستن جونگ‌کوک‌ کنارش ، روی کاناپه نگاه کوتاهی بهش انداخت و دوباره نگاهش رو به هانولی که داخل گهواره دراز کشیده بود داد.

بعد مدتی کوتاه با تموم شدن محتویات شیشه شیر ، اون رو از دهن پسر خارج کرد و کنار گذاشتش.
آروم شروع کرد به تکون دادن گهواره و با بالا بردن سرش نگاهش با نگاه خیره جونگ‌کوک‌ تلاقی کرد.

هردو بدون اینکه نگاه از هم بگیرن لبخندی به همدیگه زدن. رایحه‌ای مرد رو نامحسوس بویید و بازهم با حس کردن اون رایحه‌ای شکلاتی و نفرت انگیز لبخندش از بین رفت.

نگاه از جونگ‌کوک‌ گرفت و درحالی که به چشم‌های خمار و خواب‌آلود هانول خیره بود مردد لب زد « بوی شکلات میدی جونگ‌کوک‌ »

تعجب کرد و سریع شروع کرد به بوییدن خودش.
لباس داخل تنش رو به سختی بو کرد و بعد با فهمیدن منظور پسر آهانی گفت.

سپس با خونسردی به کاناپه تکیه داد و گفت « این رایحه‌ای جونهوِ ، یکی از دستامه که تازه از کانادا برگشته و امروز اومد شرکت ، بغلش کردم، شاید برای همین رایحش روم مونده »

سری تکون داد و با سعی بر اینکه مشکوک نباشه پرسید « فقط امروز دیدیش؟ »

نیشخندی زد و ابرویی بالا انداخت. با اینکه تلاش‌های پسر رو برای کم اهمیت جلوه دادن موضوع میدید اما حسادت حتی از رایحه‌ی امگا معلوم بود و دست جیمین رو براش رو میکرد.

با سرگرمی آرنجش رو به پشتی کاناپه تکیه داد و با تکیه دادن شقیقش به مشتش جواب داد « نه چند هفته‌ی قبل هم دیدمش ، باهاش ناهار خوردم، باهاش قهوه هم خوردم »

جیمین در جواب هوم ناراضی گفت که جونگ‌کوک‌ با خباثت ادامه داد « منم می‌خوام براش جبران کنم، بنظرت چطور ازش تشکر کنم؟ »

اشتیاقی که برای اذیت کردن جیمین داشت هیچوقت از بین نمی‌رفت.

ناراضی از اینکه حقی برای دخالت و غر زدن نداشت به جونگ‌کوک‌ پشت کرد و سعی کرد خودش رو مشغول هانول نشون بده.

ری‌اکشن جیمین باعث شد بی صدا به خنده بیوفته و گوشه‌ی چشم‌هاش چروک بشه.
با بی محلی جیمین بجای عقب نشینی خودش رو جلو کشید و با کنجکاوی ظاهری پرسید « منم برای جبران ببرمش رستوران؟ »

بیشتر خودش رو سمت جیمین کشید و ادامه داد « کدوم رستوران بهتره؟ غذای کدوم رستوران رو تاحالا دوست داشتی؟ »

چشم غره‌ایی به لبخند جونگ‌کوک‌ رفت و سعی کرد آلفا رو نادیده بگیره که مرد اضافه کرد « فردا شب شرایطش رو داری بریم؟ »

پلک زد و سعی کرد منظور جونگ‌کوک‌ رو بفهمه اما بعد با سردرگمی سمتش چرخید و گفت « برای چی؟ »

A NIGHT WITHOUT STAR'S Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang