ضربهی کوتاهی به در اتاق کارش خورد و بعد آلفایی قد بلند که غرور داخل چشمهاش هرکسی رو وادار به اطاعت میکرد وارد شد .
با دیدن آلفای چشم سبزی که بارها بهش هشدار داده بود ناباور از روی صندلی بلند شد و غرید « تو اینجا چه غلطی میکنی ویلیام! »
بدون اینکه به عصبانیت مرد اهمیتی بده جلو اومد و نچ کرد « این رفتار اصلا در شأن معاون رئیس مافیا نیست جئون ! رئیس اگه بفهمه با من اینطور رفتار کردی اتفاق خوبی نمیوفته »
همونطور که از پشت میز بیرون میومد با اخم پرسید « اگه تو دهنت رو بسته نگه داری هیچ اتفاقی نمیافته ! بارها بهت گفته بود که اگه کاری داری زنگ بزن یا بگو که خودم بیام پیشت ! گفته بودم هیچوقت پاتو داخل شرکت نذاری »
با بیخیالی چشمی داخل حدقه چرخوند و گفت « بیخیال مرد ! واقعا شرکت باحالی داری ! متعجبم چطور این همه مدت فرصت دیدن منشی جذابت رو از دست دادم »
جونگکوک که به چرت و پرت های آلفای غربی عادت داشت پرسید « پرسیدم اینجا چیکار میکنی ؟! »
چهرهای بازیگوش ویلیام جدی شد و با لحنی محکم جواب داد « نیاز دارم امشب باهام به جایی بیای »
با بالا انداختن ابروش منتظر ادامهی حرف مرد شد .
+ « امشب با کارلوس قرار دارم ، قراره یک کیلو شیشه رو در ازای دویست هزار دلار بهم بده ، نگرانم که دبه در بیاره پس میخوام که باهام بیای »
رایحهی سنگین مرد و بو کشید و با قرار گرفتن روبه روی مرد جواب داد « رئیس در این باره چیزی به من نگفته ، نمیتونم بدون هماهنگی اون باهات بیام »
کلافه آهی کشید و با پرت کردن خودش روی صندلی های روبه روی میز مرد غرید « جونگکوک! طوری رفتار نکن که انگار سگ اونی! اینبار با ضمانت من بیا ! مشکلی پیش اومد خودم مسئولیتش رو به عهده میگیرم »
نگاهی به ساعت مچیش انداخت که ۷:۳۰ عصر رو نشون میداد و سری تکون داد.
_ « فقط همین یکباره ویلیام ! نمیتونم دوباره ریسک کنم احمق ! اون خیلی خطرناکه »
کتش رو از پشتی صندلیش چنگ زد و همونطور که تنش میکرد حرف ویلیام باعث اخمش شد .
+ « راستی جئون ، پدر شدنت رو تبریک میگم عزیزم »
نگاهی به نیشخند آلفا کرد و با رفتن سمت در خروجی گفت « خوب شد یادم انداختی ! من یه امگای باردار داخل خونه دارم پس بهتره کارت رو زودتر انجام بدی ! چون مطمئن باش اگه از دیر رفتنم به خونه ناراحت بشه سرتو براش میبرم »
با فرو بردن دستاش داخل جیب شلوار راستش پشت سر جونگکوک راه افتاد و با سرگرمی گفت « میدونم که انجامش میدی اما همیشه مذاکره بهتر از خشونته ! باور کن ! »
YOU ARE READING
A NIGHT WITHOUT STAR'S
Fanfiction📌[نام داستان: شبی بدون ستارهها ] 📌 [ژانر : عاشقانه ، اسمات ، جنایی ، امگاورس ، انگست ] 📌[ زوج : کوکمین ] 📌[خلاصه: جئون جونگکوک و کیم جیمین آلفا و امگایی که با یک قاشق طلایی داخل دهانشون به دنیا اومدن و به زودی قراره یک ازدواج تجاری بینشون رخ...