داخل اتاقش در حال مرتب کردن کمدش بود که تقهای به در خورد و بعد سر و کلهی جیمین پیدا شد.
از اینهی مقابلش نگاه نامحسوسی به بینی و چشمهای پف کردهی جیمین از گریه انداخت و پوزخندی زد.
صادقانه انتظار نداشت سر و کلهی جیمین به این زودی پیدا بشه چون جیمین معمولا با هر بحث و دعوایی که بینشون رخ میداد حداقل به مدت یک روز خودش رو داخل اتاق حبس میکرد.پسر، معذب و خجالت زده جلو اومد و مرد رو صدا زد.
جونگکوک بعداز گذاشتن چوب لباسی دستش داخل رگال کمد، سمت امگا چرخید و منتظر شد.دستاش رو بهم گره زد و با صدای گرفتهای گفت « میشه بریم بیرون؟ »
نگاهی به پنجرهی اتاق و بارش شدید بارون انداخت و جواب داد « بارونه! سرما میخورم »
+ « من .. من حالم خیلی خوب نیست و دلم میخواد برم بیرون ، اگه خودت نمیای میشه خودم برم؟ »
نابارو خندید و متحیر گفت « تو الان داری از من اجازه میگیری؟! واو..از کی تا حالا؟ »
نگاهِ آزردش رو لحظهای به چشمهای مرد دوخت و بعد به دستاش نگاه کرد.
چرا جونگکوک اینقدر اذیتش میکرد؟
واقعا اینقدر ازش بیزار بود؟با حس رایحهای ترش پسر با تردید سر تا پاش رو با دقت بررسی کرد و بعد ناچار گفت « برو لباس بپوش ، فقط لباس گرم! »
از اینکه نمیتونست در مقابل پسر یک جور رفتار رو داشته باشه متنفر بود.
جیمین ناباور و با خوشحالی سرش رو بالا آورد و بعد با شوق سری تکون داد و لحظهای بعد اثری ازش نبود.
با رفتن جیمین تکخندی کرد و سمت کمدش برگشت تا لباس مناسبی بپوشه.
همچنین متنفر بود از اینکه داخل دو راهی عشق و نفرت گیر کرده.
شلوار پارچهای مشکی رنگی رو زیر یقه اسکی همرنگش پوشید.
پالتوی طوسی رنگی رو از داخل کمد بیرون آورد و همونطور که مشغول پوشیدنش بود همزمان در اتاق باز شد و جیمین داخل اومد.شلوار مخملِ راستهی کرم رنگی به پا داشت و هودی سفید رنگ و داخل پشمی رو روی شلوار پوشیده بود.
شکم تقریبا بزرگش رو زیر هودی پنهان کرده بود و پالتوی نسکافهای رنگی رو روی هودی پوشیده بود.
سری تکون داد و سمت کمد چرخید تا چترش رو بیرون بیاره که جیمین زودتر از خودش گفت « چترت گوشهی کمده! »
طبق گفتهی جیمین چتر رو از گوشهی کمد برداشت و بعد با چشمهای ریز شده سمت پسر چرخید.
چند قدم بهش نزدیک شد و پرسید « تو داخل کمد من سرک کشیدی؟! »
درحالی که به واکنش با نمکش خیره بود جیمین فورا گفت « نه اصلا! فقط من زودتر از تو دیدمش »
YOU ARE READING
A NIGHT WITHOUT STAR'S
Fanfiction📌[نام داستان: شبی بدون ستارهها ] 📌 [ژانر : عاشقانه ، اسمات ، جنایی ، امگاورس ، انگست ] 📌[ زوج : کوکمین ] 📌[خلاصه: جئون جونگکوک و کیم جیمین آلفا و امگایی که با یک قاشق طلایی داخل دهانشون به دنیا اومدن و به زودی قراره یک ازدواج تجاری بینشون رخ...