📌 [ PART TWENTY TWO ]

837 185 71
                                    

ایستادن ماشین داخل حیاط عمارت کلافه سمت جیمین چرخید و هوفی کشید.
نکنه جیمین واقعا فکر کرده بود اون رانندشه؟

همه چیز بینشون تموم شده بود و چند روز دیگه قرار بود از هم جدا بشن و جیمین تازه شروع کرده بود به لوس کردن خودش ؟!
اون امگای مرموز طوری خودش رو عمیق بخواب زده بود که جونگ‌کوک‌ رو به خنده مینداخت.

میدونست تمام هدف اون پسر اینِ که جونگ‌کوک‌ باز اون رو بین بازوهاش بلند کنه و به خونه ببره.
میدونست که باز داره بازی در میاره.

خیره به سر کج شدش چشمی ریز کرد و بعد با ناچاری درحالی که از ماشین پیاده میشد زیر لب با خودش زمزمه کرد « فقط بخاطر بچه »

سمت دیگه‌ی ماشین رفت و با باز کردن در ماشین جیمین رو خسته و بی حوصله بین بازوهاش گرفت و از روی صندلی بلندش کرد.

نیشخند خیلی کمرنگی که برای لحظه‌‌ایی روی لب‌ های امگای فریبکار شکل گرفت رو دید اما ترجیح داد حرفی نزنه.
علاقه‌ای به سر به سر گذاشتن اون پسر نداشت.
انگار که قلبش از تمام عشقی که نسبت به پسر داشت به یکباره از خالی شده بود.

با وارد شدن به عمارت یک راست سمت طبقه‌ی بالا رفت و راه اتاقی که قبلاً برای هردوشون بود رو در پیش گرفت.

با نوک انگشت پا در نیمه باز اتاق رو کامل باز کرد و سمت تختِ مرتبش رفت.
به آرومی جسم‌ نسبتا سبک جیمین رو روش گذاشت و بدون اینکه مکثی بکنه از اتاق خارج شد.

با رفتن جونگ‌کوک اول نامطمئن پلکاش رو خیلی کم از هم فاصله داد و بعد با ندیدن آلفا پلکاش رو کامل باز و بدنش رو ریلکس کرد.

با آهی آسوده بدون توجه به اینکه ممکنه کفشاش تخت مرد رو کثیف کنه دست و پاهاش رو باز کرد تا به بدن منقبض شدش استراحتی بده.

کنجکاو نگاهش رو داخل اتاق چرخوند و با دیدن وضعیت مرتبش هومی کشید.
مثل اینکه در نبودش زیاد به جونگ‌کوک‌ هم بد نگذشته بود.
شایدم گذشته بود اما خونسردی و وضعیت مرتب مرد که خلاف این رو می‌گفت.

اما جیمین از هیچ چیز خبر نداشت.
دیگه هیچ اثری از قاب عکس‌های جیمین و وسایلی که شکسته شده همون‌طور داخل اتاقش پخش شده بودند نبود.
جونگ‌کوک‌ صبح به محض بیدار شدن تمامشون رو برداشته بود و تمیز کرده بود.

حتی تمام پیام‌هایی که به جیمین در نبودش داده بود رو به صورت دو طرفه حذف کرده بود.
نمی‌خواست دیگه اثری از اون آلفای احمق باقی بمونه.
جونگ‌کوک‌ علاقه‌ای به نشون دادن ضعفش در برابر این امگای جدید نداشت!

امگا چند دقیقه برای وقت کشی و طبیعی جلوه دادن خوابیدنش داخل اتاق موند و بعد با آشفته کردن ظاهر خودش به طبقه‌ی پایین رفت.

A NIGHT WITHOUT STAR'S Where stories live. Discover now