📌 [ PART THIRTY NINE ]

936 190 187
                                    

از سرویس بهداشتی بیرون اومد و سعی کرد بدون توجه به مینهیوکی که وارد راهرو میشد سمت اتاق خودشون بره.

هنوز نیمی از راه رو طی نکرده بود که صدای مینهیوک متوقفش کرد.
با کنجکاوی و تردید سمت مرد چرخید و منتظر رسیدن مینهیوک به روبه روش شد.

مقابل امگا ایستاد و از بالا نگاهی به چشم‌های قهوه‌ای رنگ انداخت. از درون پوزخندی زد و گفت « جیمین دستات رو بیار جلو »

با تعجب پلک زد و پرسید « چرا؟ »

÷ « نمیخوام که بخورمت ، می‌خوام دستات رو‌ ببینم »

آب دهنش رو با استراس قورت داد و بعد با تردید دستاش رو جلو برد.
مینهیوک نگاهی به طبقه‌ی پایین انداخت و با مطمئن شدن از اینکه کسی اون اطراف نیست طی یک حرکت با انگشت‌های بلندش مچ ظریف هردو دست امگا رو اسیر کرد و اون هارو بالای سرش برد.

مجدد آب دهنش رو ترسیده قورت داد و آشفته درحالی که سعی میکرد دستاش رو از چنگ مرد بیرون بیاره پرسید « چکار می‌کنی؟! دست بهم نزنن! »

با زدن پوزخندی به مردمک‌های گشاد شده‌ی امگا، جلو اومد و باعث شد که جیمین برای دوری ازش خودش رو بیشتر عقب بکشه و درنهایت پشتش دیوار رو لمس کنه.

با سرگرمی و نگاهی منحرفانه سرتا پای جیمین‌ رو از گذروند و لب زد « نمیدونی توی همین مدت کوتاه چقدر دلم میخواست لمست کنم »

میدونست که مرد دنبال فرصتی میگشت تا شهوتش رو نشونش بده‌. طی این یک هفته‌ای که به اینجا اومده بود مدام متوجه‌ی نگاهای خیره و هیز مرد روی خودش بود.

اول سعی کرد نادیدش بگیره اما بعد با تلاش مینهیوک برای لمس کردنش به هر روشی تصمیم گرفت به جونگ‌کوک‌ بگه.
اما آلفا همون‌طور که گفته بود سرش به قدری شلوغ بود که جیمین قبل از خواب هم به سختی میدیدش ، با این حال تسلیم نشد و دیشب که بلاخره فرصت دیدن جونگ‌کوک رو پیدا کرد بهش گفت اما متوجه شد که جونگ‌کوک‌ خیلی وقته که خوابش برده.

تقلا کرد و درحالی که اختیاری روی پخش رایحه‌‌ی ترسیدش نداشت تقریبا التماس کرد « ولم کن ، بزار برم »

# « من تازه گیرت انداختم عزیزم ، میخوای کجا بری؟ »

دست راستش رو بالا آورد و روی گونه‌ی جیمین کشید. توجه‌ای به نفس نفس زدن امگا از ترس نزد و ادامه داد « جونگ‌کوک‌ بهت خیانت کرد اینطور نیست؟ چرا توهم همین کارو نمیکنی؟ »

خودش رو با شدت تکون داد و بدون توجه به فشار دست مینهیوک روی مچ‌هاش نالید « نمی‌خوام فقط بزار برم »

دستش رو پایین تر بردن و پایین لباس بافت جیمین که مقداری بالا اومده بود رو با دست بالا زد و شکم صاف پسر رو برانداز کرد.

A NIGHT WITHOUT STAR'S Where stories live. Discover now