با دیدن جیمین که با فاصله و پشت بهش ایستاده بود نفس لرزونی کشید.
دلشوره و اضطرابی بی سابق توی دلش رخه کرد و باعث شد گرهی ظریفی بین ابروهاش به وجود بیاد.به یکباره حس سستی تمام عضلاتش رو در بر گرفت.
چرا هربار دیدن اون هیبت شیرین باعث میشد تمام حرفهایی که در مورد دوری و تنفر از پسر گفته بود نقض بشن؟
جیمین جادویی بود؟
یا شاید قلب جونگکوک جادو شده بود.نفسش رو آه مانند بیرون داد و با قدمهای آروم و مردد جلو رفت.
با کم شدن فاصله ناخودآگاه صداش بالا رفت و جیمین رو صدا زد.جیمین با شنیدن اسمش سمت منبع صدا چرخید و با دیدن جونگکوک لبخند پررنگی زد.
ناباور و با لب های نیمه باز جلو تر رفت و اسم پسر رو زمزمه کرد.
جیمین مثل فرشتهها بنظر میومد.
صورت سفیدش میدرخشید و لباس سفیدی که به تن داشت جونگکوک رو مسخ زیباییش میکرد.این جیمین ، امگایی نبود که امشب دیده بود.
اون پسر میدرخشید. چه از پاکی چه از زیبایی.
لبخندی که روی لب هاش بود از شدت پاک بودن احساساتیت میکرد.
چشمهای شیشهای و معصوم پسر جونگکوک رو به این فکر مینداخت که نکنه تمام اون چیزی که ساعات قبل اتفاق افتاده یک کابوس وحشتناک بودند؟با سُر خوردن نگاهش روی شکم برآمدهی جیمین ناخواسته لبخندی پررنگ زد و با لمس شکم پسر گفت « دلم برات تنگ شده بود جیمین، خیلی خوبه که حالا اینجایی »
با لبخند دستش رو روی دست جونگکوک گذاشت و بی مقدمه پرسید « جونگکوک! بهم بگو ! منُ بیشتر دوست داری یا پسرمون رو؟! »
با بهت نگاهش رو بالا آورد و به چشمهای کنجکاو جیمین دوخت .
بچشون پسر بود؟ناباور لب زد « پسره؟ »
لبخند مهربون امگا به یکباره از بین رفت و نیشخندی حرصی جاش رو گرفت.
با نیشخندی که باعث گشاد شدن مردمک های چشم جونگکوک شده بود لب زد « پس اونُ بیشتر دوست داری؟ احمق ! »
شوکه هول کرد و دستپاچه گفت « چی؟»
پوزخندی که به چهرهی شوکهی جونگکوک زد و با دست بردن داخل بلوز سفیدش با شکمش مشغول شد و چندی بعد شکمِ مصنوعی رو که برای بارداری بود رو از شکمش جدا و داخل صورت آلفا پرتش کرد.
گیج و شوکه دستش رو روی شکم پلاستیکی گذاشت و از روی صورتش کنارش زد.
نگاهش رو به شکم جیمین که حالا صاف شده بود داد و ضربان قلبش ایستاد.یعنی جیمین بازهم بازیش داده بود؟
نکنه از اول اصلا بچهایی وجود نداشته بود؟
اما خودش مطمئن بود که تصویر کوچولو و سیاه_سفیدش رو داخل صفحه نمایش مطب کامیلا دیده بود.
YOU ARE READING
A NIGHT WITHOUT STAR'S
Fanfiction📌[نام داستان: شبی بدون ستارهها ] 📌 [ژانر : عاشقانه ، اسمات ، جنایی ، امگاورس ، انگست ] 📌[ زوج : کوکمین ] 📌[خلاصه: جئون جونگکوک و کیم جیمین آلفا و امگایی که با یک قاشق طلایی داخل دهانشون به دنیا اومدن و به زودی قراره یک ازدواج تجاری بینشون رخ...