📌 [ PART TEN ]

1K 199 28
                                    

با باز شدن در و داخل شدن جونگ‌کوک‌ به خونه متعجب و نگران سمتش رفت.

نزدیک مرد که رسید کنجکاو خیره به چهره‌ی خسته‌ی آلفا پرسید « جونگ‌کوک‌ چیشده؟ کامیلا حالش خوبه ؟ من نگرانش شدم »

پالتوش رو از تن بیرون آورد و با آویز کردنش روی چوب لباسی سمت کاناپه‌های سالن رفت.

پشت سر جونگ‌کوک‌ به راه انداخت و مطیع و منتظر توضیح کنارش روی کاناپه نشست.

مرد کلافه به پشتی کاناپه تکیه داد و خودش رو به جیمین نزدیک کرد.
جونگ‌کوک‌ در حال حاضر تنها چیزی که میخواست این بود که از وجود پسر کنارش آرامش بگیره.

اما آلفا یک توضیح مفصل به جیمین برای ناگهانی بیرون زدنش از خونه بدهکار بود!

اون دو در حال گذروندن روز استراحت‌شون با همدیگه بودند که موبایل جونگ‌کوک‌ زنگ خورد و بعد آلفا نگران و سراسیمه بدون یک توضیح قانع کننده به خونه‌ی کامیلا رفته بود .

حالا بعداز چند ساعت که خورشید جاش رو به ماه داده بود به خونه برگشته بود .
جیمین هم با سردرگمی و گیجی ۴ساعت رو داخل خونه گذرونده بود و تقریبا کلافه شده بود.

آلفا با دیدن چشم‌هایی مصمم و منتظر جیمین شروع کرد به توضیح دادن « امروز دومین سالگرد روزی بود که کامیلا با آخرین دوست‌پسرش کات کرد »

با چهره‌ای متعجب جیمین ادامه داد « کامیلا اصالتا آمریکاییه و برای تحصیل به کره اومد اما بعد تصمیم گرفت که همین‌جا بمونه ، پدر و مادر کامیلا با اجبار خانواده‌هاشون باهم دیگه ازدواج کردن و هیچ راهی نداشت که او دو از هم جدا بشن ! بعداز دوسال کامیلا به دنیا میاد و همچی خوبه اما خب پدر و مادر کامیلا به دور از چشم هم به همدیگه خیانت میکنن و کامیلا همه‌ی اینارو داخل نوجوانیش می‌بینه ! میبینه که مادرش با دوست پسرش به خونه میاد و پدرش با معشوقش به مسافرت می‌ره اما چیزی نمیگه ! اون نمی‌خواست خانوادش از هم بپاشه و سعی میکنه همه‌ی این چیزا رو نادیده بگیره »

با دیدن چهره‌ی جیمین که کم کم حاله‌ی از غم اون رو فرا می‌گرفت پسر رو داخل آغوش خودش کشید و لب زد « همه‌ی اینا سبب میشه که کامیلا دیگه نتونه به کسی اعتماد کنه و وارد رابطه بشه ، پدر و مادر اون هنوز هم از هم جدا نشدن پس کامیلا تصمیم گرفت که به بهانه تحصیل خودش رو از اونها دور کنه »

_ « ما ترم دوم دانشگاه باهم آشنا شدیم و بعداز اون کامیلا از یک پسر دورگه‌ی کره‌ایی و روسی خوشش اومد ، انگار اون پسر هم کامیلا دوست داشت چون برخلاف پس زدن های میلی مدام پافشاری میکرد ، کامیلا نمی‌خواست وارد رابطه بشه ! اون از هرچیزی که مربوط به عشق و رابطه باشه بدش میومد ! بلاخره بعداز چندماه کامیلا قبول کرد که با اون پسر وارد رابطه بشه »

A NIGHT WITHOUT STAR'S Where stories live. Discover now