نیمه شب بود که با حس کردن گرمای چیزی روی مچ دستش خواب سبکش شکست و پلکهاش آهسته از هم فاصله گرفتن.
با دیدن جسمی که داخل تاریکی روی تخت ، بالای سرش نشسته بود یکه خورد و تکونی داخل جاش خورد.
جیمین با حس کردن اینکه جونگکوک بیدار شده تقریبا با سرعت زیادی محل زخم مچ دست آلفا رو از لبهاش دور کرد و با چرخیدن سمت مخالف اشکهای روی گونههاش رو پاک کرد.
رایحهی فرد بالای سرش رو بوید و با فهمیدن اینکه جیمینه آهی کشید.
کلافه از پهلو به پشت دراز کشید و آرنجش رو روی چشمهاش گذاشت.با صدایی که بر اثر خواب گرفته و بم بود لب زد « اینجا چکار میکنی جیمین؟! »
لحظهای بابت صدای جونگکوک به خودش لرزید و بعد تیکه تیکه جواب داد « خوابم نمیبرد »
_ « من شبیه قرص خواب آورم؟ »
چند لحظه به برق چشمهای آلفا داخل تاریکی خیره شد و زمزمه کرد « آره ، حتی از اونم قوی تری »
آهی محکمی کشید و گره اخماش شدید تر شد.
گاهی اوقات از بابت اینکه جیمین اینقدر حریص به احساساتش اعتراف میکرد متنفر بود._ « برخلاف تو من خیلی خوابم میاد پس بهتره زودتر کارتو بگی و بری! »
نفسی گرفت و بعد خیلی سریع گفت « بزار امشب پیشت بخوام »
کلافه سر خودش رو به بالشت زیرش کوبید و تقریبا غرید « چرا دست از سر من برنمیداری جیمیــن؟!! خستم کردی از بس هر روز یک بهونهی جدیدی میاری! واقعا نمیفهمی دلم میخواد ازت دور باشم؟! »
جیمین چند ثانیه داخل تاریکی بهش خیره شد و بعد آروم کنارش روی تخت دراز کشید.
مردمک چشمهاش از شدت پرویی امگا گشاد شد که پسر خودش رو بیشتر بهش نزدیک کرد و با گرفتن دست راستش اون رو روی شکم و پهلوی خودش گذاشت.
پشت بهش خوابیده بود بنابراین جونگکوک نمیتونست چهرش رو ببینه.
فقط جملهای رو با آزردگی زمزمه کرد که باعث شد جونگکوک کمی نرم تر بشه.+ « فقط چندماه تحملم کن جونگکوک، بعداز اون طوری از زندگیت میرم که حتی فکرمم یک ثانیه هم آزارت نده »
***
با تکون های ریزی که تشک تخت میخورد و نالههای ریزی که کنار گوشش رها میشد رفته رفته هوشیار و گوشهاش تیز شد.
بینیش با استشمام رایحهی ترش و شیرین گیلاسی خارید و باعث شد برای از بین بردن اون حس خارش چین کوچیکی به بینیش بده.
همزمان بدن گرمی به بدنش چسبید و تکونهای ریزی جسم داخل بغلش به خودش میداد رو احساس میکرد.
YOU ARE READING
A NIGHT WITHOUT STAR'S
Fanfiction📌[نام داستان: شبی بدون ستارهها ] 📌 [ژانر : عاشقانه ، اسمات ، جنایی ، امگاورس ، انگست ] 📌[ زوج : کوکمین ] 📌[خلاصه: جئون جونگکوک و کیم جیمین آلفا و امگایی که با یک قاشق طلایی داخل دهانشون به دنیا اومدن و به زودی قراره یک ازدواج تجاری بینشون رخ...