با باز شدن در خونهی دختر ، نگاه شرمندش رو پایین انداخت.
نمیدونست قراره چه واکنشی رو ببینه پس جرئت نداشت به چشمهای کامیلا نگاه کنه.
در واقع خجالت میکشید.
نمیدونست چطور بعداز رد شدن از خط قرمز دختر چطور داخل چشماش زل بزنه.با دیدن جونگکوک جلوی در شوکه اسمش رو زمزمه کرد.
انتظار نداشت اینقدر سریع مرد رو جلوی خونش ببینه.
میدونست که جونگکوک اولین نفر پیش اون میاد اما اینقدر زود رو نه!صبح همه چی رو داخل اینترنت خونده بود .
فریاد های بلند جونگکوک جلوی عمارت کیم داخل اینترنت غوغا کرده بود .حتی تک به تک حرفهایی که جونگکوک داد زده بود رو داخل سایت های مضخرفشون پخش کرده بودند .
نگاه غمگینش رو به زیر چشم کبود و بینی ورم کردهی جونگکوک چرخوند و گفت « بیا داخل ، حالت خوب نیست »نمیدونست چه مرگش شده که مدام بغض به گلوش چنگ میندازه و در حال خفه کردنشه .
تا حالا آدمهای زیادی رو شکنجه و حتی کشته بود اما هیچوقت عذاب وجدانی به این سختی به سراغش نیومده بود .
عذاب وجدان کاری که با جیمین کرده بود مثل طناب دار دور گلوش پیچیده بود و برای لحظهایی ولش نمیکرد .حس طرد شدن از هر طرفی مغزش رو مثل موریانه میخورد و توان مقاومت رو ازش میگرفت.
بدن بی رمقش رو جلو برد و بدون مقدمه دختر رو بغل گرفت.
ناباور به جونگکوکی که خودش رو محکم بهش چسبونده بود خیره شد و بعداز مکثی کوتاه لبخند ظریفی زد.
دستهای خشک شدش رو دور شونهی مرد پیچید و متقابلاً بغلش کرد.دلخور و شاید حتی عصبی بود اما زمانی که جونگکوک اینطور بیپناهانه بهش روی میآورد میتونست پسش بزنه؟
نه .. این کار به هیچ وجه از اون بر نمیومد.دستی به موهای چرب و مشکی جونگکوک کشید و لب زد « پسر کوچولومون اشتباه بزرگی کرده »
× « میتونی جبرانش کنی؟ »
چونش رو به شونهی ظریف دختر فشار داد و با صدایی بغض دار جواب داد « نمیدونم میلی ، به جون خودش قسم حتی یک لحظهام به اون کار فکر نکردم میلی ، اشتباه کردم .. حالم بد بود! چرا نمیزاره براش توضیح بدم؟ دارم از دلتنگی براش میمیرم »
با دلسوزی دستی به کمر جونگکوک کشید و به داخل راهنمایش کرد.
گذاشت روی کاناپه دراز بکشه و براش لیوانی آب آورد .نگاهی به خون مردگیها و کبودی های روی گونه و زیر چشم آلفا کرد و بعداز مدتی با کمپرس یخ کنارش نشست.
YOU ARE READING
A NIGHT WITHOUT STAR'S
Fanfiction📌[نام داستان: شبی بدون ستارهها ] 📌 [ژانر : عاشقانه ، اسمات ، جنایی ، امگاورس ، انگست ] 📌[ زوج : کوکمین ] 📌[خلاصه: جئون جونگکوک و کیم جیمین آلفا و امگایی که با یک قاشق طلایی داخل دهانشون به دنیا اومدن و به زودی قراره یک ازدواج تجاری بینشون رخ...