کلافه تماس رو قطع کرد و خودش رو روی کاناپه پرت کرد.
از این متنفر بود جونگکوک همیشه بی خبرش میذاشت !شاید باید به کامیلا زنگ میزند نه ؟
اما مطمئن بود اگه به دختر زنگ بزنه و اون از جونگکوک خبر داشته باش از حسودی قرمز میشه!ولی اینکه به رنگ گوجه در بیاد بهتراز این بود که از نگرانی برای مرد بغض کنه نه؟
شمارهی دختر رو گرفت و بعداز چند بوق امگا جواب داد .
# « سلام جیمین ، حالت چطوره »
+ « ام سلام کامیلا ، متاسفم که مزاحمت شدم اما جونگکوک چندساعته که از خونه رفته بیرون و وقتی بهش زنگ میزنم گوشیش رو برنمیداره .. تو ازش خبر داری؟ »
و با اضطراب ناخنش رو به دندون گرفت .کامیلا مکثی کرد و بعد جواب داد « نه جیمین ، متاسفم ، شاید تهیونگ بدونه ، اون دوتا همیشه باهمن »
خب بی انصافی بود اما جیمین آروم شدن مقدار کمی از قلبش رو حس میکرد؟!
خوشحال و شاید ناراحت بود که کامیلا از جونگکوک خبری نداره !
خوشحال برای اینکه جونگکوک به هیچکس در مورد غیب شدن موقتش چیزی نگفته و ناراحت از اینکه بازهم جواب درستی نگفته !
جیمین واقعاً میخواست اگه چیزی در مورد آلفا وجود داره خودش اولین نفر بدونه ! نه کس دیگهای !
+ « باشه ، خیلی ممنون میلی »# « اتفاقی افتاد بهم زنگ بزن »
و قطع کرد .بعداز کشیدن چند نفس عمیق با اخمی کمرنگ به تهیونگ زنگ زد اما اون هم خبری از جونگکوک نداشت !
مرد انگار مثل برفهایی که زمین رو پوشونده بودند آب شده بود و داخل زمین فرو رفته بود !
نمیخواست فعلا خانوادههاشون از این موضوع خبر دار بشن!
الان که شب بود و شاید باید تا فردا صبر میکرد نه؟با برداشتن موبایلش برق های اضافهی عمارت رو خاموش کرد و سمت طبقه بالا رفت .
با رسیدن به اتاقشون روی تخت دراز کشید و ملافه رو روی خودش کشید .
موبایل رو روی سینش گذاشت تا بلکه اگه پیام یا زنگی به موبایلش ارسال شد متوجه بشه .
به آرومی پلکاش رو بست و سعی کرد ذهنش رو خالی کنه .
از تنهایی نمیترسید!
اولین بار نبود که خودش تنهایی داخل یک عمارت تقریباً بزرگ تنها میموند .با رسیدن فکر به ذهنش شوکه چشمهاش رو باز کرد .
اون باند لعنتی ..
نکنه جونگکوک مشکلی براش پیش اومده بود؟
شاید آسیب دیده بود؟
یا گرفته بودنش؟جیمین از کارهای مافیایی سر در نمیآورد و تنها داخل فیلم بود که نمونهی کارهاشون رو دیده بود.
YOU ARE READING
A NIGHT WITHOUT STAR'S
Fanfiction📌[نام داستان: شبی بدون ستارهها ] 📌 [ژانر : عاشقانه ، اسمات ، جنایی ، امگاورس ، انگست ] 📌[ زوج : کوکمین ] 📌[خلاصه: جئون جونگکوک و کیم جیمین آلفا و امگایی که با یک قاشق طلایی داخل دهانشون به دنیا اومدن و به زودی قراره یک ازدواج تجاری بینشون رخ...