⏳Part8⌛

3.1K 558 281
                                    

+عـــــــه! ببین کی از خواب زمستونی بیدار شده، صبح بخیر خرس قطبی

+مسخره نشو کجا رفتی؟

+هیچی دیدم راه طولانی شده به خلبان گفتم منو همین دورو برا پیاده کنن تو کجایی؟

+جونگــــــــوک!

قهقهه زدو راضی از حرص خوردنای دیگو، یک دستشو با ریتم آواز قایق ران هماهنگ کردو شروع به همخوانی با آهنگی که چیزی ازش نمیفهمیدو همه ی متنشو درحال اشتباه خوندن بود، کرد.

+دارم میرم سمت هتل

+مگه آدرسو بلدی؟

+خب پیدا میکنم

دیگو فریاد زد:

+مگه اصلا ایتالیایی بلدی؟؟؟

+اینجا پر از توریسته بلاخره یکی زبونمو میفهمه

+تو فقط برگرد هتل

+آخ اینجوری تهدید نکن تنم لرزید

با لحن به ظاهر ترسیده ای گفت و دیگو عصبی تر شد.

+جئون جونگ...

تماسو قبل از تموم شدن جمله دیگو قطع کردو با لبخند به قایق ران که به مقصد رسیده بودو منتظر پیاده شدن جونگوک بود، نگاه کرد، از داخل جیبش اسکناس درشتی بیرون کشیدو به دست قایق ران داد. تو یه حرکت از قایق پیاده شدو برای قایق ران دست تکون داد.

ونیز، شهری رویایی که در نزدیکی دریای آدریاتیک قرار داشت و هیچ خبری از آلودگی های خودروها و وسایل نقلیه داخلش نبود.

دستاشو باز کردو نفس عمیقی کشید. درسته اولش برای اومدن مخالفت کرده بود ولی وقتی فهمید که قراره طرح هاش توی بزرگترین گالری ونیز به نمایش گذاشته بشه و هنرمندان بزرگی مانند گرهاد ریشتر به دیدن آثارش بیان بی معطلی اولین بلیط رو رزور کرده و چمدون هاشو بسته بود.

بلاخره که همیشه از این موقعیتا پیش نمیومد!

تا نزدیکای بعد ازظهر اطراف شهر گشتو وقتی فهمید که اکثر مغازه ها بخاطر کارناوال زودتر میبندن تصمیم گرفت به هتل برگرده تا برای گالری دیرنکنه.

دیگو زودتر از جونگوک به اتاق برگشته بودو به جونگوکی که خودسرانه درحال گشتن بین لباس هاش بود تا مورد مناسبی رو برای پوشیدن انتخاب کنه با عصبانیت نگاه کردو پرسید:

_چطوری انقدر ریلکسی؟

جونگوک رکابی سفید رنگی رو برداشت و همراه با کت چرمی جلوی آینه ایستاد.

_من ریلکس نیستم فقط ترجیح میدم واسه هرچیزی الکی حرص نخورم

_همون ریلکس بودنه

_هـــوم...این هنریه ولی لعنت، اون بیرون مثل جهنم سرده و من با این یخ میزنم!

دیگو روی تخت لم دادو پا روی پا انداخت.

Diavolo(Switch) Where stories live. Discover now