⏳Part13⌛

2.8K 539 193
                                    

پشت سر تهیونگ مقابل در اتاق ایستاده بودو مدام مثل پسربچه های کنجکاو و شیطون از پشت پسربزرگتر اطرافو دید میزد، تهیونگ چشماشو توی کاسه چرخوند و کلیدو داخل قفل فرو برد ولی درست زمانیکه کلید توی قفل چرخید، جونگوک از پشت سر بخاطر شیطنت های زیاد و بلندشدن روی نوک انگشتای پاهاش، لغزید و با صورت به کمر تهیونگ برخورد کرد.

پسربزرگتر چرخید و بعداز چنگ زدن به یقه لباس جونگوک و جدا کردنش، لباشو روی هم فشرد و با کلافگی توی صورتش غرید:

+فقط یه حرکت اضافه دیگه انجام بده تا این در بشه آخرین چیزی که میبینی!

جونگوک پشت سرهم پلک زد و در نهایت با لحن بامزه ای که تنها اعصاب تهیونگ رو متشنج می‌کرد جوابی داد که پسر بزرگتر برای چندثانیه کوتاه ساکت شد!

_ولی من ترجیح میدم آخرین چیزی که میبینم تو باشی

بدون اینکه نگاهشو از تیله های عسلی تهیونگ بگیره گفت و انگشتای تهیونگ به سرعت از یقه اش رها شد.

گلوشو صاف کرد و بعداز گرفتن نگاهش از صورت خندون جونگوک چرخید و در اتاق رو باز کرد.
بعداز زدن کلید برق، چراغ های سقفی روشن شدن و تهیونگ جلوتر وارد شد.

پسرکوچیکتر پشت سر تهیونگ به داخل قدم برداشت و کنجکاوانه وسایل اتاق رو از نظر گذروند، ولی لبخند روی لبهاش و شیطنت چند لحظه پیشش با دیدن تابلوهای نقاشی هایی که متعلق به خودش بودن کاملا از بین رفت.

به جلو قدم برداشت و بعداز اینکه کاملا توی مرکز اتاقک مربع شکل قرارگرفت، دست به سینه ایستاد و با لحن طلبکارانه از پسر بزرگتر پرسید:

_چرا تابلوهای من اینجان؟

+چون من خواستم که اینجا باشن

_خب...قانع کننده بود!

جونگوک بعداز مکث کوتاهی گفت و سرشو به نشونه فهمیدن تکون داد، اون تابلوها تصویر چهره خودش بودن، تصاویری که بدون اجازه از مدلشون روی بوم کشیده بود، پس اون آدم حق داشت اونارو داشته باشه، نداشت؟

دستاشو پشت کمرش برد و توی مسیر مشخصی شروع به قدم زدن کرد.

_اگه نقاشی هارو دوست داری میتونی نگهشون داری، یه هدیه از طرف من برای چشم عسلی!

+جو بَرِت نداره نیاوردمت اینجا برای نقاشی ها اجازه بگیرم، اینجایی چون باید به یه سری از سوال هام جواب بدی

جونگوک از حرکت ایستاد و اینبار رو در روی تهیونگ با کمی فاصله شروع به عقب و جلو شدن روی پاهاش کرد و گفت:

_سوالات شخصین؟

+ممکنه

_هومممم...اگه میخوای وضعیت تاهلم رو بدونی من مجردم، سوال بعدی؟

Diavolo(Switch) Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora