⏳Part15⌛

3K 565 185
                                    

دستشو بالا آورد و آماده بود تا با در زدن اجازه ورود بخواد ولی قبل از برخورد پشت دستش با در، باز شد و اندام درشت فرانکو توی چهارچوب ظاهر شد.

فرانکو به سرعت تعظیم کرد و سوکجین هیجان‌زده پرسید:

*هی پسر حالت چطوره؟

=من خوبم هیونگ نیم

سوکجین خندید و شونه‌ی فرانکو رو لمس کرد، اون پسر یک سال از جین بزرگتر بود ولی اونو هیونگ صدا میزد و این نه تنها از نظر جین بد نبود بلکه اونو بامزه ترهم می‌کرد.

"حتی این بچه هم با این هیکل و سنش به من احترام میذاره اونوقت اون پسره‌ی..."

چیشی زیرلب گفت و وقتی چهره‌ی سوالی فرانکو رو دید بازهم خندید و جواب داد:

*این مدتی که سرمون خلوته خوب استراحت کن، معلوم نیست از فردا چه اتفاقاتی قراره رخ بده

فرانکو لبخند معنا داری زد و گفت:

=حتما، حسابی استراحت میکنم

تعظیم دیگه ای کرد و بعداز رفتن، سوکجین تقه‌ای به در زد و بدون اجازه گرفتن وارد اتاق شد. تهیونگ پشت میز نشسته بود و بدون اینکه نگاهشو از مانیتور لپ تاپش بگیره، گفت:

+تو که بدون اجازه میایی داخل دیگه در زدنت برای چیه؟

سوکجین دست به سینه و با قیافه حق به جانب روی مبل تک نفره لم داد و یک پاشو روی پای دیگش انداخت.

*قبلش آمادت میکنم که اگه کار غیراخلاقی میکردی بتونی خودتو جمع کنی

ابروهای تهیونگ بالا پرید و پرسید:

+کار غیراخلاقی؟...

بعداز مکث کوتاهی، نیشخند زد و دوباره نگاهشو به مانیتور داد.

+اونوقت توی یک ثانیه قراره خودمو جمع کنم؟

*اون دیگه مشکل خودته

تهیونگ با یه دست لپ‌تاپو بست، هردوتا دستشو درهم گره کرد و زیر چونش گرفت و پرسید:

+بگو ببینم چته؟

سوکجین جوری که انگار اتفاقی نیوفتاده، شونه بالا انداخت و جواب سوالشو با سوال داد:

*چمه؟

+هنوز نیومده داره غر میزنی باز چیشده؟

و بلاخره پسر بزرگتر که انگار منتظر بود تا تهیونگ فقط یکم اصرار به دونستن کنه به سرعت جواب داد:

*این پسره...

و سوکجین هنوز شروع نکرده تهیونگ فهمید مشکلش چیه.

*بدجوری رو مخه...وای بچه پررو، بهش میگم تو اتاق تهیونگ چیکار میکنی میگه به تو چه! ببینم این گروگانمونه یا رئیسمون؟!

Diavolo(Switch) Where stories live. Discover now