Part 9

1.2K 350 164
                                    

                           💜سلام💜

Writer :

همونطور که پادشاه درباره حمله اینکوبوس ها و فرستادن برده هایی از الف و الد با وزرا سخن میگفت؛ وزیرجانگ پدر ملکه، حرفایی که کمی پیش ملکه به اون گفته بود رو آنالیز میکرد.

"فلش بک"

قبل از اینکه پادشاه الف وزرا رو به کابینه فرا بخونه؛ ملکه پدرش رو به اقامتگاه خود احضار کرد.
وزیرجانگ همونطور که از پله های کوچک اقامتگاه ملکه بالا میرفت؛ انتظار این ملاقات ناگهانی رو می کشید.
در جلوی ورودی اقامتگاه ملکه ایستاد و با لحن محکمی خطاب به ندیمه کوچکی که جلوی در ایستاده بود؛ لب زد:

وزیرجانگ : حضورم رو به بانو ملکه اعلام کن.

ندیمه سرتعظیم فرو آورد و خارج از اقامتگاه خطاب به ملکه لب زد:

ندیمه : بانوی من جناب وزیر اینجا هستن.
ملکه : ایشون رو به داخل راهنمایی کن.

ندیمه درهای چوبی رو باز کرد و وزیر دربار وارد اقامتگاه ملکه شد.
ملکه لبخند مهربونی به پدر پیرش تحویل داد و لب باز کرد: 

ملکه : خوش آمدین پدرجان.

وزیرجانگ جلو رفت و روبه روی بانوی الد نشست و پرسید:

وزیرجانگ : مشکلی پیش اومده؟؟
ملکه : پدرجان حتما شایعات رو شنیدین.
وزیرجانگ : شایعات مربوط به ربوده شدن شاهزاده هان توسط پادشاه اینکوبوس رو؟
ملکه : بله.
وزیرجانگ : خب؟
ملکه : پدرجان ما میتونیم از این موضوع به نفع خودمون استفاده کنیم و آینده جونگین رو برای پادشاه شدن مقدمه چینی کنیم.

وزیرجانگ اخمی ریزی به ابروهای سفیدش داد و گنگ پرسید:

وزیرجانگ : چطوری؟
ملکه : طبق گفته یکی از جاسوس هام در نیروی گارد سلطنتی، پادشاه اینکوبوس معامله ای با پادشاه کرده که کاملا به ضرر سرزمین ماست ولی ما میتونیم از این فرصت نفعی ببریم.

ملکه مکثی کرد و اینبار کمی آروم زمزمه کرد:

ملکه : شرط پادشاه اینکوبوس، فرستادن تعدادی الد و الف عه.

چشمای وزیر از شدت تعجب گرد شد و حیرت زده پرسید:

وزیرجانگ : چی؟؟ چطور ممکنه؟؟
ملکه : این حقیقت داره پدرجان اما من از شما یه خواهش دارم.
وزیرجانگ : چه خواهشی؟
ملکه : با پادشاه مخالفت نکنین و اون کاری که ایشون میخوان رو انجام بدین.
وزیرجانگ : ملکه این آینده سرزمین ماس!!
ملکه : میدونم پدرجان ولی اگه ما برای آنها برده نفرستیم آنها به ما حمله میکنن و همه ما برده خواهیم شد.

وزیرجانگ آه کلافه ای کشید و لب زد:

وزیرجانگ : خب؟
ملکه : موضوعی که شما باید در کابینه امروز مطرح کنین؛ فرستادن یکی از شاهزاده ها به سرزمین اینکوبوسه.

dark love ^minsung^Where stories live. Discover now