Part 54

325 43 0
                                    

Writer :

مینهو : مطمئنی فقط به همین دلیله؟!
جیسونگ : متوجه نمیشم...!!
مینهو : مطمئنی برای نجات زندگیش التماس نمی کنی چون بهش علاقه داری؟
هرچی نباشه اون نامزدت بوده؛ درست نمیگم؟!

پلک های شاهزاده الف از تعجب به بالا پرید...!!

جیسونگ : چ...چی؟!!!

اصلا انتظار چنین حرفی رو از مرد اینکوبوس نداشت...!
اخم ناراحتی به ابروهاش داد و مضطرب لب باز کرد:

جیسونگ : نه اصلا اینطور نیست!
مینهو : نمی تونم باور کنم.

چشمای عسلی رنگش رفته رفته گرد شد...!!
پادشاه حرفاش رو رُک و سریع می زد و هر لحظه این پسر جوان رو حیرت زده تر می کرد.

جیسونگ : ولی واقعا اینجور نیست.
مینهو : چه طور انتظار داری باور کنم؟ تو اون روز بهم ثابت کردی که دوسش داری!

چی؟!!
کدوم روز؟!!
اون راجب چی حرف میزنه؟!

جیسونگ : از چی حرف میزنی؟

لحن پادشاه محکم تر و تُن صداش بلندتر شد؛ اون واقعا عصبی و ترسناک شده بود.

مینهو : همون روزی که اون ژنرال عوضی به اینجا اومد تو با اینکه شب قبل هم خواب من شده بودی؛ با شوق گفتی که "چان اومده دنبالم".

حیرت زده شدن شاهزاده الف لحظه بیشتر می شد.
این مرد چه حافظه قوی ای داشت و چه کینه عمیقی نسبت به این اتفاق پیدا کرده بود...!
شاهزاده هان دو سه بار تند تند و پشت سرهم پلک زد و سعی کرد تا بهونه ای جور کنه.

جیسونگ : من فقط اون موقع خوشحال شدم چون دنبال راهی برای برگشت به سرزمینم بودم.

پادشاه پوزخند تمسخرآمیزی زد و با رگه های خشمی که توی چشماش بی داد می کردن به شاهزاده محبوبش زل زد و لب باز کرد:

مینهو : اوه که اینطور ... اونوقت چرا اون مرد الف رو با اسم کوچکش صدا کردی؟!

ناگهان صداش رو بالا برد و فریادی کشید که قلب شاهزاده جوان رو از ترس به تپش انداخت.

مینهو : چرا به جای اینکه بهش بگی ژنرال گفتی چان؟؟!!!

زبونش قاصر شد؛ هیچ جوابی برای مردش نداشت.
مرد اینکوبوس لپ هاش رو از داخل گاز گرفت و از سر میز بلند شد.

مینهو : شاید بهتر بود راجب این مرد هرگز باهام حرف نمی زدی چون بیشتر از قبل دلم می خواد خفه اش کنم.

شاهزاده جوان از روی صندلی بلند شد و اخم ناراحتی به ابروهای باریکش داد و لب زد:

جیسونگ : من ... من واقعا علاقه ای بهش ندارم؛ تنها کسی که میخوام مال اون باشم تویی.
مینهو : درستشم همینه؛ بعد از جشنی که امشب برای اعدام اون الف لعنتی برگزار میشه برای خلوت شبانه و اقدام برای جانشین سلطنتی به اینجا میام؛ منتظرم باش.

dark love ^minsung^حيث تعيش القصص. اكتشف الآن