start my life(1)

6.4K 569 108
                                    


بلاخره فرصت کردم گوشیمو چک کنم،اوه مای
هارت چقد تگم کردن،من فقط ۳ساعت دیرتراز همیشه آن شدم
وارد گپ شدم خلاصه ای از پیامارو خوندم،۱۲۸پیام که ۴۲تاش تگ من بود،وااااووو چقد من طرفدار دارم
کوک:های گایز من اومدم
سوهو:بلاخرههههه اومدییییی،ته دیوونمون کرد
کوک:من فقط سه ساعت دیرتراز همیشه اومدم
می یونگ:کوک اوپا ته اوپا انگار کار واجبی باهات داشت

کوک:اوکی الان میرم پ ویش
مینهو:هی میگم تهکوک ریله شما بگین نه
کوک:مینهو پلیز شات آپ
سوهو:خو راس میگه کوک،بهم میاین
تهیونگ:های گایز،سلام کوکییییییی اومدییییی؟میدونی چقد نگران شدم؟
کوک:چطوری ته ته،بیا بزن تو دهن اینااا
تهیونگ:یاااا بچه ها این حرفا چیه
مي يونگ:راس ميگيم ديگههههه،الان ما تقريبا هممون كاپل داريم جز تو و كوك اوپا و جيمين اوپا

كوك:خب كه چي
مي يونگ:كاپ شين اوپااا
تهيونگ:خب ديگه اين شوخيا بسه،من و كوك دوتامون پسريم پس نميشه
مي يونگ:اوپاچرا طوري رفتار ميكني انگار من نميدونم شما گين
كوك:شات
تهيونگ:آپ
سوهو:از مدرسه بگو كوك

كوك:خب راستش امروز اتفاق خاصي نيفتاد فقط امتحانمو خراب كردم
تهيونگ:چن شدي؟
كوك:٩٦
سوهو:اين الان خرابه؟ :/
کوک:اوهوم
کوک:گایز ببخشید پس فردا اخرین امتحانمه باید درس بخونم
تهیونگ:کی میای؟
کوک:بعد از امتحان پس فردام
تهیونگ:دلمون تنگ میشه T-T
کوک:منم ؛(

سوهو:موفق باشی
کوک:ممنون هیونگ،بای
خیلی خسته کننده بود،این چندروزه زیاد باهاشون حرف نزدم،یجورایی دلم تنگ شده بود،دوستای مجازیم یجورایی زندگیم شده بودن،من تو مدرسه محبوب بودم و به ظاهر دوستای زیادی داشتم ولی خب جز بک کسی واقعا دوستم نبود و خب با اینکه بک خیلی مهربون بود خیلی رو مخم میرف بعضی وقتا،اون تو خیلی چیزا هم منو درک نمیکرد و این

واقعا دیوونم میکرد.
من از وقتی اودم تو این گپ خیلی روحیم بهتر شده و خیلی اروم ترم،یکم به درسم لطمه میزد اما من تلاشمو میکردم،تو اون گپ هممون حاضریم برای هم بمیریم،هرکدوممون یه داستان متفاوت،خانواده خای مختلف،شهر های مختلف،من ارزومه به زودی ببینمشون.
گوشیو روی پاتختی گذاشتم و از رو تخت بلند شدم و کتابامو برداشتم و پشت میز نشستم.تاشب فقط درس خوندم،البته هراز گاهی مامانم برام خوردنی میاورد.شب هم بعد از شام زود خوابیدم که صبح زود بیدار شم.

فرداهم فقط درس خوندم،من تو شیمی ضعیف بودم برای همین باید خیلی میخوندم.شب باز زود خوابیدم چون صبحش امتحان داشتم و من قرار بود ساعت پنج بیدار شم درس بخونم،دوروز بود دست به گوشیم نزده بودم ولی خب امتحانم مهم

تره.
.
.
.
امتحانو خوب دادم،به نظرم کامل میشم،بلاخره بعداز دوروز گوشیمو روشن کردم،سریع وارد تل شدم،کلییییی پیام بود،دیگه خلاصه پیامارو نخوندم چون زیاد بود فقط سنجاق امروزو خوندم
واتتتتتتتت؟؟؟؟؟امروز تولد می یونگههه؟؟؟واااییی،من برای همه کلی کار میکردم،فنمید و ادیت و بعضیاهم براش کادو پست میکردم اما می یونگ چییییی،می یونگ مثل خواهرمه و البته رابطه من و می یونگ با بقیه متفاوته چون اون بعلاوه دوست

مجازی دوست بچگیمم بوده.
کوک:سلامممممم،کوکی برگشتهههههه،تولد می یونگییییههه خوشگلم مبارککککککک🎉🎉🎉🎉🎊🎊🎊🎊🎁🎁🎁🎁❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️💜💜💜💜💜💜💙💙💙💙💙💙💙💗💗💗💗
کیونگ هو:سلام کوکیییی
جیمین:به به کوکو برگشتهههه
تهیونگ:اخجوننننننننن کوکولو امتحان خوب بود؟
کوک:اره ته ته😍
می یونگ:سلام اوپاااا.میسییییییی ولی کادوم چی؟

تهیونگ:خداروشکررررر😍😍😍
وات د فاک،الان چی بگم بهش؟بگم که وقت نکردم؟ااییی نمیشههه،برای تولد مینهو هم تو امتحانات بود ولی کادو دادم بهش،بگم یادم رفته؟ناراحت میشه خبببببب،اهااااا فهمیدم
کوک:می یونگا من خواستم برای تو خاص ترین باشه برای همین تصمیم گرفتم از خودت بپرسم و هر چی بخوای بهت بدم

اگه چیز بدی بخواد چی؟مهم نیس،مثلا چه چیز بدی بخواد اخه شل مغز
می یونگ:هر چی باشه؟
کوک:اره
تهیونگ:یاااا حسودیم شددددد
می یونگ:خببببب
می یونگ:اوومممممممم
می یونگ:من میخوام که
می یونگ:تو و تهیونگ اوپا کاپل شین

واتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت
کوک:چییییی؟؟؟؟؟؟
تهیونگ:چیییییییی؟؟؟؟؟؟؟
تهیونگ:اون میخواد کادو بده تو چیکار من داری؟
می یونگ:خب دیگه حرف رو حرفم نیارین و کاپل شین
اقا اینجوری ابروم کلا به فاک میرفت،سریع رفتم پ و ته
کوک:ته چیکار کنمممممم
تهیونگ:خب من یه فکری دارم
کوک:چه فکری؟
تهیونگ:بیا فقط تظاهر کنیم که کاپلیم که اونم

ناراحت نشه خب؟
کوک:باشه
رفتم دوباره تو گپ
کوک:باشه می یونگا،من و ته ته از الان کاپلیم
تهیونگ:درسته
می یونگ:اخجوننننننننننن😍😍😍😍😍😍😍😍😍حالا کی تاپ میشه؟؟؟
تهیونگ:من
کوک:من

می یونگ:به نظرم ته اوپا باشه بهتره
کوک:چرا بعد؟
می ی،نگ:حس میکنم بیشتر بهش میاد و البته صداش،کاش چهرتونم میدیدم
تهیونگ:می یونگا ما قرار گذاشتیم که عکس ندیم
می یونگ:درسته😞

کوک:یاااا روز تولدت ناراحت نباشششششش
می یونگ:چشم اوپا
کوک:خب من تصمیم گرفتم امشب برعکس همیشه دیر بخوابم
می یونگ:اخجووووووننن
کوک:بقیه کجان؟

می یونگ:نتاشون قطعه
یکم با می یونگ حرف زدم ولی خبری از ته نبود،چندبار تگش کردیم اما جواب نداد
خب عیب نداره حتما خوابیده،یکم ناراحت بودم،من

اونو مث بک دوست داشتم.بک صمیمی ترین دوستمه و از کلاس اول تا حالا باهاش دوستم،اون مهربونه.اون شب ناراحت بودم و تا صب به ته فک میکردم،اون دیر میخوابید ولی الان...

My Turn! [VKOOK] जहाँ कहानियाँ रहती हैं। अभी खोजें