Marriage (26)

1.9K 269 93
                                    

=آشنا میشی..اگه باور نمیکنی خوبه از جونگ کوک بپرس..اون خیلی خوب اون دخترو میشناسه

چی؟نکنه اون...

=دختر آقای پارک گیون سوک

نه نه نههه این فقط یه خوابه..قلبم..

تهیونگ با تعجب به من نگاه میکرد و منتظر بود حرف بزنم

+پارک..می ..یونگ

تهیونگ بلند بلند نفس میکشید..ضربان تند قلبشو میشد حس کرد

-پ..پدر من نمیخوام

=اصلا مهم نیست..مراسم ازدواج شما اخر همین هفتس..ما همه کارارو کردیم و نیاز به هیچی نیست

آخر..هفته؟

-پدر من یه آیدولم به همین راحتی نمیتونم کاری کنم
تقریبا داد زد

واقعا من چم شده؟ چرا قلبمو حس نمیکنم؟

=من با کمپانی هم صحبت کردم..همسرت توی سئوله به همین دلیل مراسم تو سئوله..ما خیلی برنامه ریزی کردیم..قرار شما فردا عصر ساعت ۶ هست و خب برای همین تو صبح زود به سئول میری

تهیونگ بغض کرده بود

-شما..هیچی به من.نگفتین

=این بهتر بود..مطمئنم بعدا از ما تشکر میکنی..البته ما اینکارتو بدردانی از این سال هایی که بزرگت کردیم میدونیم

بغضشو قورت داد و بلند شد و بدون هیچ حرفی رفت سمت راه پله

من چم شده؟چرا حتی بغضمم نمیگیره؟فقط قلبم درد میکنه

بلند شدم و رفتم سمت راه پله

=جئون..رازیش کن

هه

هیچی نگفتم و رفتم تو اتاقم..فقط تنهایی میخوام

.
.
.
.
.

میدونستم این اتفاق میفته..اونا هیچوقت دوسم نداشتن..لنتیا من دیگه بچتون نیستم..به سن فانونی رسیدم

حالم بدجور داغون بود..هیتایی که قرار بود بگیرم..جونگ کوک..

راستی جونگ کوک حالش خوبه؟

بلند شدم پ سمت آینه رفتم..چشمام قرمز بود..نیم ساعتی میشد داشتم گریه میکردم..جدی من چجور پسریم که به این راحتی گریه میکنه؟

.
.
.
.
.

دیگه خیلی خستم..چرا زندگیم نمیتونه آروم باشه؟

چرا نمیتونم برای آروم شدنم گریه کنم؟

برای دومین بار یه دختر باعث گریم شد..اما این دختر فرق داره..اون می یونگه

اون میدونه که من کیم و تهیونگ کیه پس..چجوری قبول کرده؟

قلبم ضربانش خیلی وقته قط شده..تهیونگمو..برای بار دوم..دارن میگیرن

My Turn! [VKOOK] Onde histórias criam vida. Descubra agora