reveal 2 (40)

1.5K 224 132
                                    

‍-زن تو.. مادر نارا... کیم سوراس؟

+بعله

-اون.. بچه داره..

رنگش پریده بود..

-تو چجوری باهاش اشنا شدی

+اون یه زنی بود که برای دکتر به سئول اومده بود و برام ماجرای زندگیشو تعریف کرد و خب ما مثل هم بودیم..

~فلش بک~

~اومدن

ملافه روروی سرم کشید

~خانم لی امادس

=باشه
و بعد منو از اتاق بیرون برد و بعداز چندلحظه به سرم اروم ضربه زد و من نفسم و حبس کردم و همون موقع ملافه کنار زده بود.. بوی تهیونگ بود

صدای گریش میومد

-نه نه این یه دروغه

متاسفم تهیونگ..

و بعداز چندلحظه تهیونگ روی زمین افتاد ون دیگه دست روی صورتم نبود و صدای افتادنش اومد

ناخودآگاه قطره اشک مزاحمی از چشمم پابین اومد

پرستار منو برد و بجای سردخونه به یه اتاق دیگه برد

=جونگ کوک من باید برم که شک نکنن.. الان سورا میاد پیشت

روی تخت نشستم و سرمو تکون دادم

تهیونگ میدونم که بزودی فراموشم میکنی.. عاشق میشی و دیگه جونگ کوکی رو یادت نمیاد

چندلحظه بعد سورا اومد تو اتاق..

چشماش قرمز بود..

~جونگ کوک حالت خوبه؟

+اره..

~جونگ کوک من باید فردا صبح زود برم بوسان.. باهام میای؟

+اره.. من جز تو هیچکیو ندارم

~منم جز تو و نارا کسیو ندارم

لبخندی زدم و بلند شدم

+حال هیونگام چطوره؟

~تهیونگ که ضعف کرد.. بکهیون که فقط بی صدا گریه میکنه.. بقیه اعضا هم حالشون واقعا داغونه.. حتی یونگی هم داره گریه میکنه

بغضم عمیق تر شد

~اونا نابود میشن.. تهیونگ نابود میشه

+منم شدم

~من واقعا نمیدونم میونگ چطور تونست اینکاروکنه

+تقصیر اون نیست

~جونگ کوک تمام بدبختیای تو بخاطر من و اونه بعد تو داری باز میگی تقصیر اون نیست؟

+سورا.. کینه به دل گرفتن چه فایده داره؟

~تو واقعا عجیبی

.
.
.

نارارو بغل کردم و سمت خونه سورا رفتم

My Turn! [VKOOK] Where stories live. Discover now