Ok? (50)

1.4K 194 150
                                    

50

‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍حدودا یک ساعتی اونجا بودیم ولی خب من همش یه استرس خاصی داشتم.. بنظرم باید زودتر برگردیم خونه

جونگ کوک:تهیونگ.. بریم خونه؟ من باید ناهارو آماده کنم واقعا حوصله غر غر میونگ عنتر خانومو ندارم

جین:اینجوری راجب زنش نگو الان تکیه تیکت میکنه تهیونگ خیلی رو میونگ حساسه

و زد زیر خنده
ولی با ضربه ای که توسط جیهوپ به شکمش وارد شد ساکت شد

اون چی بود که توی سینم ترک خورد ؟
سعی کردم لبخند بزنم ولی مگه میشد؟

تهیونگ:چرا الکی میگی هیونگ

جین:من فقط واق..
اینبار جیمین زد به پهلوش

جونگ کوک:خو اصن رو زنش حساس باشه به من چه؟ تهیونگا انگار یادت رفته زن عنتر تو دوست بچگیه من بوده

تهیونگ:یادم هست

جونگ کوک:ولی من جدیم.. باید زودتر بریم واقعا نمیتونم غر زدن رو تحمل کنم

تهیونگ:سورا که غر غرو ت..
یهو فهمید چی گفته سریع جلو دهنشو گرفت

جونگ کوک:صدامو در نیار تهیوونگ

شوگا:سورا زنته؟

جونگ کوک:آره

جین:انگار توهم رو زنت خیلی حساسی

نارا:اهم اهم ببخشید وسط حرفتون میپرم ولی لطفا این بحث مزخرفو تموم کنین

شوگا:تو مثلا آرمی؟ تو الان باید از ذوق اینکه تومدی خونه جیمین و  جایی که ما هستیم هستی خرذوق بشی

نارا:من تو خونه بایسم زندگی میکنم این چیزا برام عادیه.. هه

برا اینکه حرق یونگیو دراره اینجوری گفت وگرنه معلوم بود هنوزم خرذوقه

نارا گفته بود هروقت بی تی اسو ببینه دوس داره یونگیو اذیت کنه

شوگا:برو بابا.. فاک یو

نارا زد زیر خنده

نارا:انقد دوس داشتم از نزدیک اینو ازت بشنوم

شوگا:کاری نکنم عملیش کنم

جونگ کوک:یاااا هیونگگگگگ دخترمه ها

نارا:تازه نه فقط دختر تو.. دختر تو و تهیونگ

یهو سکوت شد.. ای خدااا نارا گند زدی..

نامجون :الان منظورش چی بود؟

جی هوپ:نمیخوام منحرف باشما ولی مگه مردا حامله میشن؟

جیمین:نکنه دوتاتون یه دخترو..

دیگه نمیتونستم فرضیه های بعدیشونو بشنوم

تهیونگ:یاااااااا  این حرفا چیه جلو بچه میزنین

شوگا:بچه کجا بود.. از من و توهم بیشتر ازين چیزا میدونه.. حالا حتما گیم شیپ میکنه

My Turn! [VKOOK] Where stories live. Discover now