Confess! (16)

2.4K 339 212
                                    

بعد از مدت ها آهنگ گروه مورد علاقه بچگیامو پلی کرده بودم
یادم میاد آخرین روز این آخرین آهنگی که گوش دادم این بود..هِیت
اون روزم بارون میومد نه؟

همینطور که باهاش زمزمه میکردم بدون اینکه بفهمم یه لبخند اومد رو لبم..این آهنگ رو تهیونگ برام فرستاده بود روزی که با بکهیون قهر بودم

یادم میاد بخواطر تهیونگ فن این گروه شدم

کمکم داشت بغضم میگرفت که در باز شد و تهیونگ با موها و لباس خیس اوند داخل
-سلام

+سلام

من نباید نشون بدم که ناراحتم

-چطوری؟خوش گذشت؟

+ممنون..باید به جناب عالی خوش گذشته باشه

-اره خب خوش گذشت جات خالی..چی گوش میدی؟

+به تو چه

-چته

+هیچی

-بیا بخیال شیم

+چیزی نشده که بیخیال شیم

-حالا هرچی..چیکار کردی تا اومدم؟

+رفتم حموم بعد اهنگ گوش دادم

-اها..این اهنگه خیلی اشناس

+اره دوستت اینو خیلی دوس داشت

-واقعا؟

+اره

-راستی الان خواستم بهش زنگ بزنم..آخر همین هفته میاد سئول

+واقعااا؟

-اره

وای گاد باورم نمیشه قراره تهیونگو ببینم..امیدوارم ازینکه بفهمه من هموم کوکم ناراحت نشه

پیشم نشست و گوشیشو دراورد و رفت تو مخاطبین

روی مخاطبی که پابو‌ (احمق) سیو کرده بود زد و تماس گوشیو گذاشت رو گوشش

+تو اونو پای، سیو کردی؟

-ار..

و تماس برقرار شد

-سلام خوبی؟

....

-ممنون چخبرا؟شنیدم آخر هفته میای سئول

.....

-اره..من یه سوپرایز برات دارم

....

-یه شخصیو میخوام بهت نشون بدم

....

-چندشنبه میرسی؟

....

-پس ما یکشنبه هم رو ببینیم اوکی؟

...

-ساعت ۴

....

-آها باشه باشه برو بای

My Turn! [VKOOK] Where stories live. Discover now