اروم در رو باز کردم و رفتم داخل.. ساکت بود یعنی هنوز بچه ها نیومدن ولی.. چرا انقد ساکت؟
سمت هال رفتم و تهیونگو دیدم که روی کاناگه دراز کشیده و ساعدشو روی چشمش گذاشته
میونگ کجاس؟
+تهیونگ؟
دستش رو برداشت و بهم نگاه کرد و یه لبخند خسته زد-برگشتی؟
+اوهوم
-ببخشید.. نمیتونستم تنهایی رو تحمل کنم
+میونگ کجاس؟
-تو اتاق خوابیده
+خوابیده؟؟؟؟
-اوهوم
+اون در اینجور مواقع طرفو حسابی میزنه و بعد میره
-منم تعجب کردم
نشست منم کنارش نشستم و بغلش کردم
+تهیونگ دلم خیلی برات تنگ شده بود
-جونگ کوک اگه من میونگو طلاق بدم.. سورا چی میشه؟
+سورا..
نمیخواستم به زیون بیارم-سورا چی؟
+سورا.. مدت زیادی زنده نمیمونه
-یعنی چی؟
+اون سرطان داره
-شت.. دروغ میگی؟
+نه راست میگم.. ناراهم اینو میدونه
-میدونه و انقد راحته؟
+چیکار کنه؟ سورا از وقتی فهمید حتی ممکنه یه درصد سرطان داشته باشه نارارو مدتای طولانی بدون تماس میزاشت پیشم و میرفت جای دیگه که عادت کنه.. برای همنیه نارا به من عادت کرده
-الان چرا اخرین روزارو نمیاد کره؟
+اون ظاهرش عوض شده میترسه روی روحیه نارا تاثیر بزاره
داشت گریم میگرفت.. من سورا رو خیلی دوست داشتم.. شاید مثل خواهری که هیچوقت نداشتم؟
-من خیلی دوسش داشتم
خاطرات اون روزا اومد جلو چشمم
اولین بار که تهیونگ اومد گپ.. چقد پروفایلشو مسخره کردم.. میونگ همش میگفت تهیونگ قیافه زشت و عجیبی داره.. میگفت شکل ادما نیست..+منم دوسش دارم
-وقتی کس دیگه ایو دوس داری چرا مجبورم میکنی طلاق بگیرم
چی؟ یه ترس و نفرتی بهم دست داد
+من بهت گفتم یا من یا اون
-خب دیگه من رو بین دو راهی سختی قرار دادی
دلم پیچ خورد و دهنم خشک شد
+دوراهی سخت؟
-اره من اگه..
-چیزی نگو تهیونگ..طلاق نگیر.. از اولشم نباید اینو میخواستم.. هه من چقد احمقم
![](https://img.wattpad.com/cover/216038031-288-k342451.jpg)
YOU ARE READING
My Turn! [VKOOK]
Fanfictionدوتا دوست مجازی که کم کم عاشق هم میشن با یه اتفاق کات میکنن و دیگه خبری از هم ندارن و زندگی یکی ازونا تباه میشه.. چی میشه اگه در آینده اونا عضو گروه معروف بی تی اس شن و بعد ازینکه دوباره به هم حس پیدا کردن بفهمن همون آدمان؟ _تو همونی؟تو همون عوضی...