Dilemma(53)

1.3K 203 264
                                    

‍‍‍‍‍‍‍اروم در رو باز کردم و رفتم داخل.. ساکت بود یعنی هنوز بچه ها نیومدن ولی.. چرا انقد ساکت؟

سمت هال رفتم و تهیونگو دیدم که روی کاناگه دراز کشیده و ساعدشو روی چشمش گذاشته

میونگ کجاس؟

+تهیونگ؟
دستش رو برداشت و بهم نگاه کرد و یه لبخند خسته زد

-برگشتی؟

+اوهوم

-ببخشید.. نمیتونستم تنهایی رو تحمل کنم

+میونگ کجاس؟

-تو اتاق خوابیده

+خوابیده؟؟؟؟

-اوهوم

+اون در اینجور مواقع طرفو حسابی میزنه و بعد میره

-منم تعجب کردم

نشست منم کنارش نشستم و بغلش کردم

+تهیونگ دلم خیلی برات تنگ شده بود

-جونگ کوک اگه من میونگو طلاق بدم.. سورا چی میشه؟

+سورا..
نمیخواستم به زیون بیارم

-سورا چی؟

+سورا.. مدت زیادی زنده نمیمونه

-یعنی چی؟

+اون سرطان داره

-شت.. دروغ میگی؟

+نه راست میگم.. ناراهم اینو میدونه

-میدونه و انقد راحته؟

+چیکار کنه؟ سورا از وقتی فهمید حتی ممکنه یه درصد سرطان داشته باشه نارارو مدتای طولانی بدون تماس میزاشت پیشم و میرفت جای دیگه که عادت کنه.. برای همنیه نارا به من عادت کرده

-الان چرا اخرین روزارو نمیاد کره؟

+اون ظاهرش عوض شده میترسه روی روحیه نارا تاثیر بزاره

داشت گریم میگرفت.. من سورا رو خیلی دوست داشتم.. شاید مثل خواهری که هیچوقت نداشتم؟

-من خیلی دوسش داشتم
خاطرات اون روزا اومد جلو چشمم
اولین بار که تهیونگ اومد گپ.. چقد پروفایلشو مسخره کردم.. میونگ همش میگفت تهیونگ قیافه زشت و عجیبی داره.. میگفت شکل ادما نیست..

+منم دوسش دارم

-وقتی کس دیگه ایو دوس داری چرا مجبورم میکنی طلاق بگیرم

چی‌؟ یه ترس و نفرتی بهم دست داد

+من بهت گفتم یا من یا اون

-خب دیگه من رو بین دو راهی سختی قرار دادی

دلم پیچ خورد و دهنم خشک شد

+دوراهی سخت؟

-اره من اگه..

-چیزی نگو تهیونگ..طلاق نگیر.. از اولشم نباید اینو میخواستم.. هه من چقد احمقم

My Turn! [VKOOK] Where stories live. Discover now