part 28. New player

328 117 27
                                    

لوهان دوباره از مچ پای سهون، توی زمین بازی ضربه ای زد. سهون آخی گفت و زمزمه کرد "بیب من که درست دریبل زدم!"

لوهان آهی کشید و به خودش یادآوری کرد که باید ناز سهون رو بکشه تا مطیع ترش کنه "من که حرفی نگفتم سهونم، اما باید بیشتر روی دریبل هات کار کنی."

سهون پاش رو مثل بچه ها رو زمین کوبوند و نالید "بازم سخت میگیری!"

"هانی هزار بار گفتم، خونه رو ازمون نگرفتن! اونجا هر چه قدر بخوای نازت رو میکشم."

سهون با تاسف سر تکون داد و باتعجب به چانیول و بکهیونی که توپ به دست، به دریبل های کریس میخندیدن، نگاهی انداخت و سرش رو کج کرد "لو اونها رو ببین، هیونگم میدونه چی کار کنه ها! ببین خودش رو چطور به بکهیون هیونگ چسبونده..."

لوهان آهی کشید، توپ سهون رو به طرفی پرت کرد و چشم هاش رو از تشعشع نور آفتاب بست "سهون بک استریته. این من رو میترسونه."

سهون شونه هاش رو بالا انداخت و نگاهش رو به لوهان داد "میدونم خیال پردازی محضه ولی شاید بکهیون بایسکشوال باشه."

"میشه از دوست پسر نازنینم بپرسم چرا همچین خیال پردازی ای داره؟"

"از روی رفتار هاش آنالیز میکنم. میدونی مثلا بعد چانیول با کسی که بیشتر صمیمی عه و متفاوت تر رفتار میکنه جونگینه. جونگین پسره، چرا باید با یه پسر اینطوری باشه؟ همونطور که بعضی رفتاراش با چانیول هیونگ عجیبه مثلا با جونگین هم عجیب هست."

"تحلیل قشنگی بود هانی ولی تا خود چانیول بهش اعتراف نکنه من هیچ نظری ندارم."

"لو شاید مثل ما بشن، یا بکهیون هم مثل چانیول داره گرایشش رو سرکوب میکنه."

"درسته سهونم، این احتمال هم هست، اما اگر بکهیون استریت هم نباشه چیزی از خودش نمیدونه."

سهون آهی کشید و به بگو بخند بکهیون و چانیول خیره شد "هنوز هم میگی دخالتی نداشته باشیم؟"

لوهان سرش رو تکون داد و گفت "نه سهونم. سر شروع رابطش با کارن خودش قاطعانه تصمیمش رو گرفت. سر این هم هر وقت که اراده کنه کارش رو انجام مید، مطمن باش. حالا هم بیا بریم پیشواز این همکلاسی جدیدت. تو تشویقش کردی بیاد توی تیم؟"

لوهان به پسری که تازه داشت وارد زمین بازی میشد و توجه بازیکن ها و چیر لیدر های تیم رو جلب میکرد، اشاره کرد.

"آره بیب، اسمش ییشینگه و تازه انتقالی گرفته."

لوهان سری تکون داد و با سهون به سمت اعضای تیم راه افتاد "امیدوارم این یکی دست دوست دخترش رو نگیره بیاره زمین بازی."

"یا... باز شروع کردی بیب؟ سخت نگیر."

لوهان در گوش سهون با حرص زمزمه کرد "میدونی هفته پیش وقتی آخر از همه داشتم زمین بازی رو ترک میکردم چی دیدم؟ سکس یه سال آخری با یه دختر ریز میزه که به نظر میومد سال اولی باشه! اونم زیر نیمکت های تماشاچی ها!"

You Blind My Soul {COMPLETED}Where stories live. Discover now