Part 13🌪

6K 771 139
                                    

عصبانیت جونگ کوک به دوهیون هم منتقل شد..با اخمی که حاکی از ندونستن دلیل رفتار دوست پسرش بود دستاش رو از روی یقه اش کنار زد"واضح حرف بزن جونگ کوک ..دوست پسر کیه؟؟"
دستی توی موهاش کشید و لبش رو با زبونش خیس کرد ..خواست چیزی بگه که نگاهش با نگاه تهیونگ تلاقی کرد..حرفش رو خورد و بجاش با جدیت رو به دوهیون کرد "فقط..دیگه نمیخوام نزدیکم ببینمت دوهیون..هیچوقت"
به همون سرعتی که داخل کافه شده بود ازش خارج شدو در رو محکم پشت سرش بست..
تهیونگ تکونی خورد و سمت در رفت "چش بود؟؟...."خنده ای ساختگی کرد و سمت دوهیون چرخید "دعوا کردین؟؟"
اینبار دوهیون بود که تهیونگ رو نادیده گرفت ..به سرعت پیشبندش رو باز کرد و بی اهمیت به کوله پشتی رها شده اش گوشه دیوار از کنار صاحب کارش گذشت و از کافه بیرون زد..
تموم طول کوچه رو دوید تا بتونه به جونگ کوک برسه ..
نمیدونست دلیل عصبانیت کوک چی بوده ..که حتی باعث شده بیخیال پیشوند هیونگ بشه و اونطور خواستنی اسمشو صدا کنه و این حقیقت داره که اون لحظه وقتی اسمش از بین لبهای جونگ کوک خارج شد  دلش شدیدا ضعف کرد و قلبش به شیرینی لرزید..
کنار سوپری پسری تکیه زده به دیوار توجهش رو جلب کرد ..سرعت قدماش رو بیشتر کرد و مقابل جونگ کوک رسید..
روی زانوهاش خم شد تا نفسی تازه کنه اما آسم لعنتیش راه نفسش رو بست و صدای خس خسش بلند شد ..
جونگ کوک با خشم زیادی به طرفش رفت و به جون جیب شلوارش افتاد "من نمیفهمم کی به تو میگه این شکلی بدویی وقتی میدونی بعدش نفست میگیره ..مگه مجبوری؟؟کجاست اون لعنتی؟؟"
دستش رو بالا آورد و به کیف روی دوشش اشاره کرد ..
جونگ کوک یادش افتاد همیشه یه اسپری آسم زاپاس با خودش داره تا اگه دوهیون یادش رفت پس نیفته..زیپ کوچیک رو باز کرد و قوطی رو بیرون کشید و سمتش گرفت "بی عقل و یکدنده ای ..بگیرر"
قوطی رو گرفت و توی دهنش اسپری کرد ..حالش که جا اومد اسپری خالی شده رو توی سطل کنار مغازه انداخت "تو چت شده جونگ کوک..چرا یهو وحشی شدی؟؟"
پوزخندی زد و روش رو برگردوند "من چمه؟؟جالبه همه جوره استفاده هات رو میکنی و هر دروغی دوست داری به هم میبافی توقع داری بعد از دیدن دوست پسرت وحشی نشم ..ما تو رابطه ایم دوهیون فک کنم یادت رفته"
اخمی کرد و سر تکون داد "کدوم دوست پسر لعنتی؟؟راجب کی حرف میزنی.. تنها کسی که تو زندگیمه تویی پس دردت چیه؟؟"
"دردم تویی که فک کردی دروغ هات قرار نیست لو بره ..امروز بار اولی نیست که سونگ ته راهم رو سد میکنه تا برام خط و نشون بکشه که ازت فاصله بگیرم ..انگاری مزه ات رفته زیر دندونش"
با شنیدن اسم سونگ ته همه چیز برای دوهیون روشن شد اما نتونست خشمی که از جمله ی آخره جونگ کوک به جونش افتاد رو مهار کنه"خفه شو جونگ کوک دهنت رو ببند بفهم داری چی میگی"
به صورت نمایشی دستاش رو از جیبش درآورد و به هم کوبید "آفرین آفرین کیم دوهیون ..داری خود واقعیت رو نشون میدی کم مونده روم دست بلند کنی"
تازه متوجه شد چه گندی زده و خیلی تند رفته ..پلک محکمی زد و با پشیمونی نالید"تو بهم توهین میکنی وقتی حتی جز تو کسی رو نبوسیدم ..ببخشید..عصبیم کردی..جونگ کوک باتوعم"
رو به جونگ کوکی که بی اهمیت بهش درحال گذشتن از کنارش بود کرد و بازوش رو کشید "کجااا..گفتم که ببخشید "
بازوش رو با خشونت عقب کشید و نگاه سردش رو به چشمای دوهیون داد "دیگه نه..همچی تموم شد ..خوشم نیاد هرروز با پسر بد مدرسه روبه رو بشم .."
دوهیون چنگی به موهاش زدو با بیچارگی نالید "اون یه دروغگوعه من باهاش رابطه ندارم ..چرا باورم نمیکنی؟؟"
جونگ کوک بیخیال شونه ای بالا انداخت "نمیدونم فقط نمیتونم حرفت و باور کنم..اگه خبری نبود انقدر محکم حرف نمیزد .."
دوهیون نفسش رو با کلافگی بیرون فوت کرد و تو دلش سونگ ته رو به فحش کشید "اون لعنتی از دوران راهنمایی دنبالم بود فقط بخاطر اینکه یبار دیدمش داره حموم دخترا رو توی اردو دید میزنه و لوش دادم ..از همون روز باهام دشمن شد..این چند وقت کمتر میدیدمش تا اینکه فهمیده ما باهمیم میخواد اینطوری اذیتم کنه..میدونه اگه ولم کنی نابود میشم.."
جونگ کوک بدون تغیری توی صورتش چرخید و به راهش ادامه داد "میرم خونه..رو داستان قشنگتم فکر میکنم"
جلو رفت و بی توجه به مردم و عابرای پیاده جونگ کوک رو توی بغلش کشید و کنار گوشش زمزمه کرد "باورم کن ..خواهش میکنم..تو تنها کسی هستی جونگ کوک که حاضرم بخاطرش از همه چیم بگذرم و همه جور  خطری رو به جون بخرم..بهم اعتماد کن و عشقم رو باور داشته باش..دوست دارم و تو اینو میدونی..مگه نه؟؟"
خجالت کشید و خواست از بغلش بیرون بیاد اما دوهیون اجازه نمیداد "بگو که باور کردی..وگرنه همینجا میمونی"
" باشه بسته..زشته..مردم نگامون میکنن اینجا آمریکا نیست هیونگ"
سرش رو عقب کشید و به پسر قرمز شده از خجالت توی بغلش نگاه کرد"هیونگ؟؟"
شیرینی شنیدن اسم خودش از زبون جونگ کوک بهش مزه داده بود و نمیتونست بیخیالش بشه..موهاش رو نوازش کرد و لبخند زد "دیگه هیونگ صدام نکن..خوشم میاد وقتی تو اسممو میگی ..دوست دارم بارها بشنومش.."
خندش گرفت و به زور از توی بغلش بیرون اومد نگاه خیره ی دخترای هم مدرسه ایش از تو سوپری اذیتش میکرد "عصبی بودم یادم رفت احترام بذارم"
دوهیون لبخند جذابی زد و کوله اش رو ازش گرفت"بهش نیاز ندارم ..اسم خودم رو صدا کن"
جونگ کوک اول تو دادن کوله اش مقاومت نشون داد اما طبق معمول دوهیون کار خودشو کرد ..همونطور که کوله ی جونگ کوک روی دوشش بود دستش رو گرفت و سمت کافه رفت "بگو دیگه "
+"چی بگم"
-"اسمم رو"
جونگ کوک خندید و سعی کرد دستش رو بیرون بکشه"چرا برمیگردی کافه ؟؟"
دوهیون لبخندی زد و با لحن بامزه ای جواب داد "بس که هولم کردی کیفم رو جا گذاشتم ..آقای کیمم همونجوری وسط کافه ول کردم ."
به کافه رسیدن و هردو داخل شدن ..
تهیونگ با شنیدن صدای در از پیشخوان کافه بیرون اومد "آشتی کردین؟؟یا فقط میخواستین در مغازه منو بشکنین؟؟"
دوهیون با شرمنگی سر تکون داد "معذرت میخوام آقای کیم "
تهیونگ با همون جدیت به جونگ کوک زل زد و همونطور که دست شکری شده و چسبناکش ذو با دستمال نمدار پاک میکرد بهشون نزدیک شد "با شما ام آقای عصبانی..؟"
جونگ کوک لبش رو گزید و معذرت خواهی کرد "ببخشید آقای کیم حواسم نبود "
حرکت لعنتی جونگ کوک باعث شد دلش ضعف بره ..بزاق دهنش رو قورت داد و نگاهش رو از اون تیکه گوشت نرمی که زیر دندونش فشرده میشد گرفت و سمت میزش رفت "بیا حقوقت رو بگیر دوهیون از فردا مغازه رو میبندم"
دوهیون با تعجب تکرار کرد "میبندین ؟؟؟؟"
جونگ کوک هم با کنجکاوی نگاهش کرد تا جوابش رو بشنوه ..ولی حقیقتا تو دلش آمادگیشو نداشت که تهیونگ از اینجا بره .. و دقیقا بعد از شنیدن جوابش به ذهن خودش تو خوش شانسی پوزخند زد ..
"آره..باید از اینجا برم شاید بفروشمش شایدم اجاره اش بدم..چون از فردا میرم واسه کارای دانشگاه دیگه وقت نمیکنم کافه باشم.."
پاکت پول رو از توی کشوش بیرون کشید و سمت دوهیون گرفت "مرسی که کمک کردی ببین کافیه؟"
دوهیون بدون شمردن پولا اون رو توی جیبش گذاشت و تعظیم کرد "خیلی ممنون هرچه قدر باشه کافیه..از اینکه کنارتون کار کردم خوشحالم .."
جونگ کوک نتونست طاقت بیاره و بعد از توجیه کردن خودش که سوالش یه سوال معمولیه جلو رفت و لب باز کرد "از این محل میرین؟؟؟"
نگاهش رو از دوهیون به جونگ کوک انتقال داد "نه..بستگی به دانشگاه داره اگه نزدیک باشه خونه رو عوض نمیکنم ولی اگه دور بشه دور و اطرافش یه خونه میگیرم..خب "
نگاهی به ساعتش کرد و کتش رو از پشت صندلی برداشت "نظرتون درمورد یه شام خداحافظی چیه؟؟"
به قیافه های ناراحتشون خندید و سویچ ماشینش رو از روی میز برداشت "بیاید بریم که من خیلی گرسنه امه"
*******
*بازیه امپراطوریه خدایان در حال لود شدن*
"sexyjm"وارد بازی شد.
Sexyjm_لعنتی جونگ کوک این فاکی چطوری کار میکنه ؟؟
کوکی_*ایموجی خنده*تازه آپدیت شدی بذار دو دقیقه بگذره.
کوکی_این شمشیر رو عوض کن جون نداره.
Sexyjm_این کونیو کجا عوض کنم بازارش کدوم گوریه؟؟
کوکی_بزن رو این گزینه more tool...sword رو انتخاب کن اونی که پولت میرسه رو بخر.
کوکی_همه پولتو خرج نکن بتونی معجون بخری وگرنه نمیتونی زوج بگیری.
Sexyjm_زوج بگیرم؟؟منظورت جفتگیریه؟؟سکس داره اینجا؟
کوکی_نه احمق زوج جنگیت ..واسه مسابقات.
"آهان"وارد بازی شد.
کوکی_زوج من اومد*ایموجی لبخند*
هان_به به ببین کی اینجاست میبینم که دو لول از شوهرت زدی جلو.
کوکی_آره الان میتونیم وارد مرحله قبلی بشیم تا امتیاز جمع کنیم موافقی؟
هان_آره بزار شمشیرم شارژ شه سه مین طول میکشه.
Sexyjm_فاک یو جونگ کوک پولم تموم شد .
هان _*ایموجی خنده*
کوکی_گفتم تمومش نکن یه ارزونش رو میخریدی.
Sexyjm_همه ی اونا به درد کردن تو کون تو و یونگی میخورن.
هان_معرفی نمیکنی.سکسی جیم ؟؟
کوکی_هان زوجم...و جیمین دوست صمیمی و بد دهنم.
Sexyjm_چطوری هان؟
هان_خوبم جیمین تو خوبی؟
Sexyjm_ممنون رفیق.
کوکی_هان شمشیرت شارژ شد وقتشه.
هان _اوکی بریم که بکشیمش.
کوکی_جیمین بزن روی دایره قرمز تا یه جفت برات پیدا بشه
Sexyjm_دختره؟
کوکی_آره ولی اگه میخوای جفتت پسر باشه بزن روی آبیه
Sexyjm pushed the blue circle”"
هان_جیمین گیه؟
کوکی_خودشم نمیدونه:/ ولی به نظرم هست مخصوصا باتم.*ایموجی خنده*
Start the geme

Love You So Bad | VKOOK - YOONMINWhere stories live. Discover now