Part 14🌪

8.4K 909 380
                                    

یوجونگ منتظر موند تا کلاس از دانشج هو خالی بشه بعد بلند شد و با هیجان زیادی سمت تهیونگ رفت"تهیونگاا؟؟چرا بهم نگفتی قراره بیای اینجا؟؟"
کتش رو تنش کرد و عینکش رو توی جاش گذاشت"مطمئن نبودم کاراش درست شه ..امروز اومده بودم درخواستش رو بدم ولی با روی باز ازم استقبال کردن.."
یوجونگ با غرور لبخندی زد و دستش رو دور بازوی تهیونگ حلقه کرد"معلومه که استقبال میکنن..کی میتونه از فرشته ای مثل تو بگذره؟"
لبخند ساختگی ای زد و آروم دستش رو از حصار دست های یوجونگ بیرون کشید "راستش بهتره تو دانشگاه رعایت کنی..نمیخوام راجبت فکر بدی بکنن یا اذیت بشی.."
یوجونگ که از حرکت تهیونگ خوشش نیومده بود با لحنی ناراحت زمزمه کرد "ولی تو دوست پسرمی"
تهیونگ دفتر و جزوه ها رو برداشت و سمت در رفت"آره ولی بهتره همین اول کسی رو باخبر نکنی"
تهیونگ رفت اما یوجونگ همچنان وسط کلاس خالی ایستاده بود ..حرف تهیونگ روی دلش سنگینی میکرد..
نمیخواست به احتمالات منفی فکر کنه..اما رفتار تهیونگ مثل کسی بود که داره از یه رابطه ی سرد شده فاصله میگیره..
دستاش رو مشت کرد و لبه اش رو روی هم فشرد..البته که نمیخواست ازدستش بده و اجازه نمیداد رابطه ی قشنگشون سرد بشه..
*****
زنگ تفریح تموم شده بود و حالا همه بچه ها به اجبار به سمت کلاس هاشون میرفتن..
جیمین قوطی شیرموزی که تو دست دوهیون بود رو چنگ زد و تو سطل آشغال کنارش پرت کرد..
دوهیون با تعجب نگاهش کرد و خواست چیزی بگه که جیمین زودتر به حرف اومد"انقدر خنگ نباش دوهیونی..بهت میگم این موز لعنتی که با شیر به همش زدن میل جنسیش رو میاره پایین..اصن بگو ببینم آخرین بوسه اتون کی بود؟"
دوهیون از شرم سرش رو پایین انداخت ولی جونگ کوک که صداش رو شنیده بود از زیر میز لگدی به ساق پای جیمین زد "خفه شو جیمین به تو چه؟"
جیمین اخمی از درد طاقت فرسای ساق پاش کرد"لعنتی درد داشت..خب میخوام کمکش کنم..میدونم داری بهش گشنگی میدی"
دوهیون خندش گرفت ولی سعی کرد خودش رو کنترل کنه "نه جیمین همه چی خوبه"
جیمین چشم هاش رو لوچ کرد و اداش رو درآورد"هم هچی خوبه!!!!آررره کاندومایی که بهت داده بودم هنوز نوعن شرط میبندم..لعنتی اگه تا الان کرده بودیش ازت حساب میبرد و اینجوری واسم خط و نشون نمیکشید "
جونگ کوک پوفی کرد و از پشت میز بلند شد"پاشو کم چرت بگو الان ورزش داریم ..بجنب"
جفتشون بلند شدن و کوله هاشون رو روی دوششون انداختن..طبق معمول دوهیون دست دراز کرد تا کوله ی کوک رو بگیره که جونگ کوک زودتر عقب کشید"نه دوهیون خالیش کردم..توش فقط لباسه"
دوهیون سر تکون داد و سمت ساختمون چرخید "باشه زنگ بعدی میبینمتون"
بعد از رفتنش جیمین همونطور که به سمت حیاط بسکتبال میرفت جونگ کوک رو مخاطب قرار داد "رابطتون چطوره پسر؟گفتی یه دعوا داشتین؟"
جونگ کوک هم دنبالش راه افتاد و جواب داد"بد نیست ..آره یه بحثی پیش اومد ولی خیلی طول نکشید..ینی..دوهیون نذاشت"
جیمین سمتش برگشت و لباش رو غنچه کرد"اوووو..دوهیوون!!!"
قیافش باعث خنده ی جونگ کوک شد..جیمین رو کنار زد و وارد محوطه شد"کم مسخره ام کن"
جیمین دنبالش دویید و کوله اش رو روی نیمکت پرت کرد "هی هی ینی نفهمیدی چرا خواسته ازت تا اسمش رو صدا کنی منبعد؟؟"
جونگ کوک زیپ کوله اش رو باز کرد و تی شرت و شُرت مخصوص بازی رو بیرون کشید."گفت خوشش میاد اسم خودش رو بگم"
جیمین نیشخندی زد و بی توجه به بچه هایی که اونجا بودن بلوز و شلوارش رو درآورد که هو کردن پسرای اون طرف بلند شد اما جیمین اهمیتی نداد و لباسای مخصوصش رو تنش کرد"تو خیلی خنگی کوک..خیلی..یکم فکر کن بچه ..
اون داره آماده ات میکنه"
جونگ کوک لباساش رو برداشت تا سمت رختکن بره"آماده برای چکاری؟"
پوشیدن لباسای جیمین تموم شده بود اما باز همراه دوستش سمت رختکن رفت و ادامه داد"آماده برای کردنت.!!اون داره از این احتمال که وقتی توت میکوبه و تو قراره هیونگ صداش بزنی جلوگیری میکنه..میخواد عادتت بده اسم خودش رو صدا کنی تا توی سکس لذت ببره"
جونگ کوک وارد رختکن شد و لباس هاش رو درآورد "چرا انقدر منحرفی جیمین؟؟چرا عادی فکر نمیکنی؟؟به نظرم مغزت رو باید شستو شو بدیم"
جیمین خندید و از پشت پرده صداش اومد"اتفاقا صبح داشتم به همین فک میکردم که ممکنه ناراحت بشی..ببین کوک من دوستتم و میدونم چه قدر دلت میخواد تاپ باشی..اما هرجور نگاه کردم دوهیون نمیتونه زیر تو باشه..
ببین من حتی اسم کاپلتونم ساختم ..دوهکوک..از این قشنگتر نمیشه ساخت"
جونگ کوک شرتکش رو پاش کرد و نوبت تیشرتش بود "بس کن جیمین فکرات حالم رو بهم میزنن.."
سر جیمین از لای پرده مشخص شد"اووفف نگو که با حرفام شق کردی"
جونگ کوک خندید و تیشرتش رو برداشت تا بپوشه که جیمین فوری تو رختکن پرید و خودش رو بهش چسبوند "بذار ببینم تحریک شدی؟؟میخوای برات بمالم؟مربی میفهمه ها که شق کردی"
جونگ کوک با خنده به خاطره شوخی های جیمین کنارش زد و بهش پشت کرد تا لباسش رو بپوشه"نکن منحرف بدبخت"
اما جیمین دست بردار نبود از پشت خودش رو به دوستش چسبوند و دستاش رو دور شکمش حلقه کرد"آااح کوکااا..تو دیوونم میکنی چطور میتونم ولت کنم.."
جونگ کوک با آرنجش ضربه ی محکمی به قفسه ی سینه اش زد و از رختکن خارج شد"یه بار نشد ما بیایم اینجا تو دیکتو نمالی در کونه من"
جیمین کمی قفسه سینه اش رو که حس میکرد سوراخ شده ماساژ داد و به دنبال کوک خارج شد"هر بارم توعه کیری بزن همون جایِ قبلی..... تو سینه ام فرورفتگی پیدا شده بس که با آرنجت کوبوندی توش"
جونگ کوک خندید و شونه ای بالا انداخت "میخواستی کرم نریزی "
جیمین اخمی کرد و به حالت قهر بهش تنه زد و جلو رفت"نکبت !! منو بگو خواستم آقا شق درد نگیره اگه دیگه برات خوردم تا بیای"
جیمین اینو بلند گفت و با لحنی جدی .و یکی  از بچه ها  که در حال گذر از کنارشون بود شنید و با شوک به جفتشون نگاه کرد..
جیمین اهمیتی نداد و رد شد"چشمات نپاچه !!"
ولی جونگ کوک از شرم و خجالت قرمز شد و همین باعث شد با داد ترسناکی جیمین رو صدا بزنه و دنبالش بیفته و قسم میخورد وقتی بهش برسه جوری بزنتش که خون از دماغش بیرون بیاد..

Love You So Bad | VKOOK - YOONMINOnde histórias criam vida. Descubra agora