سخن نویسنده

495 60 31
                                    

سلام؛

به عنوان اولین جمله خواستم تا از طرف خودم و نویسنده دوم بابت انتخاب این فیک و خوندنش تا پایان، ازتون تشکر کنم.

بیفور برخلاف اینکه اولین فیک ما به حساب میومد اما داستان ساده‌ای نبود و در طی این دو سال بارها و بارها تغییرات کلانی در داستان، پایان، کانسپت و حتی شیوه نوشتاریش به وجود اومد که ما سعی کردیم به نرم ترین حالت ممکن اون تغییرات رو اعمال کنیم و عقب نکشیم. برای من -ویدا- که تقریبا از نیمه های فیک دیگه نوشتنش رو به صورت کامل به عهده گرفته بودم، چالش ها و لحظات سختی بودن که نمی‌شد بدون تکیه بر چیزی پشت سر گذاشتشون. این فیک برای من، همون تکیه گاه شد.

بیفور خاصه و این ارزشش برای من شاید تنها چیزی بود که در طی این راه باوجود بی توجهی هایی که گاها به پارت ها می‌شد، کمک کرد تا ادامه‌اش بدم. اما آدم های زیادی هستن که نمی‌تونم به اندازه کافی ازشون تشکر کنم. الان که اینو می‌نویسم، اسم های زیادی توی سرم دارم که در این راه طولانی همراهمون بودن و با خوندن این فیک، در روزهای سخت با یک چای کنارمون نشستن و شونه‌ای شدن برای تکیه.

خوشحالم که در اون روز زمستونی، جرات شروع کردن این فیک با ژانر سختش رو پیدا کردیم تا حالا پس از گذشت سه سال، درحالی که از دبیرستان به سال های دوم و سوم دانشگاه رسیدیم، شمع پایانش رو همراه این چنین افراد زیبایی فوت کنیم.

بیفور شاید در طول کل زندگی من بهترین کار به حساب نیاد، اما قطعا یکی از عزیزترین هاش هست. پس من با احترام کلانم به افرادی که در راه آزادی و ایجاد تغییر قدم برداشتن، اون رو تقدیم می‌کنم به مهساها، مهرشادها، آتناها، حدیث ها، امیرحسین ها نوید و نداها، محسن ها و کیان ها، حمیدرضا، غزال، یلدا و سارینا ها، صد و هفتاد و شیش مسیر به مقصد نرسیده، هزار و پونصد یادگار و نیکاهایی که در اقیانوس بنفش ما جای داشتن و حالا در قلب هامون به دویدن ادامه میدن.

به امید روزهای بهتر
با عشق، آگوست و ویدا

۱۳۹۸/۱۱/۱۵
۱۴۰۱/۹/۱۸

Before I Fall || Yoonmin ✔Where stories live. Discover now