6. کاپیتان

1.2K 193 18
                                    

جونگکوک به همراه بعضی از بچه های تیمش مشغول نرمش توی زمین بود که دستی به شونه اش خورد. برگشت و با قیافه ی همیشه خندون هیونسو مواجه شد. اخمهاش رو درهم کشید و با جدیت گفت: "هیونسو چرا اینقدر دیر اومدی؟! کاپیتان تیم مقابل هیون کیه و این یعنی ما باید هرجور شده بازی رو ببریم اونوقت تو که سنتر تیمی از همه دیرتر اومدی؟! میخوای بذارمت رو نیمکت؟!"

هیونسو با بیخیالی شونه ای بالا انداخت: "بیخیال کاپیتان جئون! تو که میدونی من کارمو بلدم پس چرا حرص میزنی؟!"

جونگکوک نفسش رو با حرص بیرون داد. حرفی برای گفتن نداشت چون حق با هیونسو بود. هیونسو بهترین و کاربلد ترین بازیکن تیم بود و جونگکوک اگر اون رو نیمکت نشین میکرد، باخت تیمش حتمی بود!

هیونسو نگاهش رو از چشمهای جونگکوک به پاهاش داد و در حالی که کم کم خنده ای روی صورتش نمایان میشد گفت: "جئون جونگکوک تو هیچوقت عوض نمیشی نه؟"

جونگکوک با تعجب رد نگاه هیونسو رو گرفت و به جورابهاش رسید ... اون لعنتی ها باز هم مثل همیشه ورزشی نبودن! چشمهاش رو چرخوند و نچی کرد.

هیونسو وقتی قیافه ی جونگکوک رو دید با ناامیدی سر تکون داد: "دنبالم بیا"

و به سمت رختکن رفت.

دم در اون اتاقک بودن که ناگهان هیون کی، با اون قد بلند و هیکل ورزیده جلوشون سبز شد.
جونگکوک ایستاد و بهش خیره شد. اون تحقیر توی نگاه و پوزخند روی لبش توانایی به جنون کشیدن هرکسی مخصوصا جونگکوک رو داشت اما جونگکوک بدون گفتن حرفی، به آرومی از کنارش گذشت و باعث شد هیونسویی که با ترس به اون دو نگاه میکرد هم نفس راحتی بکشه و دنبالش بره.

جونگکوک مقابل کمد هیونسو ایستاد اما چشمش بی اختیار سمت اون کمد مرموز کشیده شد که در کمال تعجب، هیون کی جلوش ایستاده بود و داشت لباسهاش رو عوض میکرد. یعنی اون کمد نفرت انگیز برای یه آدم نفرت انگیز تر بود؟!

با قرار گرفتن یه جفت جوراب سفید بلند جلوی چشمهاش، به خودش اومد و اونها رو از هیونسو گرفت.

"احساس میکنم من بیشتر از خودت جوراباتو پوشیدم!"

هیونسو آدامسش رو گوشه ی لپش فرستاد: "اه نه نگران نباش من همیشه همون جوراب همیشگی رو بهت میدم!"

جونگکوک خندید که همون موقع صدای کوبیده شدن در یکی از لاکرها توی فضای رختکن پیچیده شد. با تعجب به هم نگاه کردن و به اون طرف رختکن رفتند.

هیون کی در حالی که یقه ی یکی از بچه هارو گرفته بود، فریاد زد: "اون چیزی که برداشتی رو همین الان پس بده!"

"هیون ... کی ... اونطور که فکر میکنی ... نیست ..."

هیون کی پسرک بیچاره رو محکم تکون داد: "بهت گفتم پسش بده!"

Before I Fall || Yoonmin ✔Where stories live. Discover now