1

1.5K 175 6
                                    

دیوارهای نم دار ، بوی خون ، بوی آهن ، دود سیگار ، نور کم همه و همه فضای مرگباری رو برای قربانی که داخل انبار بود فراهم می کرد

قربانی که قربانی غرور خودش شده بود و آلفای سلطنتی رو عصبانی کرده بود

دود سیگار آلفای سلطنتی حاله ای روی صورتش ایجاد کرده بود و از اون طرف ضعف اجازه دید درست رو به قربانی نمی‌داد

آلفای نر تگزاسی اشتباه کرده بود ، یه اشتباه بزرگ ، آلفای تگزاسی هیچ وقت نباید به محموله دراگ آلفای سلطنتی طمع می کرد

نامجون: خب ؟ توضیحی داری ؟

آلفای سلطنتی به زبان کشور های که باهاشون معامله می کرد مسلط بود ، آلفای تگزاسی توان حرف زدن نداشت

صدای بم و کلفت آلفای سلطنتی براش مثل ناقوس مرگ بود ، درست همون طور گوش خراش و ترسناک

& ا....اشتب.....باه.....کردم......ار......ارباب

آلفای تگزاسی با تمام توانی کنی براش مونده بود گفت اما خب این آلفای سلطنتی رو راضی نکرد

نامجون: می دونی برای یه آلفا غرورش مهمه درسته ؟

& ب.....بله

نامجون: هوووممم خوبه و اینم میدونی که افراد من هم نیاز های جنسی دارن درسته ؟

آلفای تگزاسی توان ترس رو توی چشماش ریخت و به آلفای سلطنتی چشم دوخت

آلفای سلطنتی پوزخندی زد ، معنی اون پوزخند رو تمام دنیای مافیا می شناختن و همین باعث میشد لرزه به تن آلفای تگزاسی بیوفته

نامجون: می خوایدش ؟

آلفای سلطنتی ور به افرادش با صدای بلندی گفت ، افرادش ساکت موندن

افراد آلفای سلطنتی یه مشت سست عنصر شهوتی نبودن ، بخاطر همین بود که نمیشد اونا رو خرید

نامجون: ( پوزخند) اینقدر حقیری که حتی رغبت نمی کنن بکننت

فیتیله سیگار برگش رو زمین انداخت و بلند شد ، رو به روی آلفای تگزاسی ایستاد

به افرادش اشاره ای کرد ، یکی از افراد فک آلفای تگزاسی رو گرفت و صورت اونو بالا آورد

آلفای سلطنتی براندازی کرد ، صورت خواستنی داشت ، الفای سلطنتی نیشخندی زد

نامجون: بهش برسین بعدش بدینش به الکس

# الکس برده فروش قربان ؟

نامجون: اوهوم خیلی از آلفا های سلطنتی خواهان یه الفای چشم مشکی هستن

# بله قربان

نامجون سری تکون داد ، به سمت در انباری رفت ، در رو براش باز کردن

با قدمای محکمش از پله ها بالا رفت ، از محوطه پشت عمارتش خارج شد

ICE  [Namjin]Nơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ