& جناب جئووونن
با داد استاد به خودش اومد
جین: معذرت می خوام استاد
& چون شاگرد خوبی هستی این سری اشکال ندارن
جین: ممنون استاد
استاد مشغول درس دادن شد و کوک با دهن کجی ادای استاد رو در آورد ، اون آلفای معمولی از هر فرصتی برای لاس زدن با جین استفاده می کرد
خب کمی حق داشت ، جین به خاطر زیبایی و کیوتی ذاتیش از امگاهای محبوب دانشگاه بود و هر آلفایی دلش می خواست اون رو تصاحب کنه
(گوه نخورید صاحب داره 😐🔪)
کوک: آلفای حشری بدبخت
جین: هی آروم میشنوه
کوک: به کتفم
جین: ببند تا خودم نبستم
&کلاس تموم شد همتون می تونید برید غیر از جئون سوکجین
جین چشمی از روی کلافگی چرخوند ، چرا اون آلفا دست از سرش بر نمیداشت
همه وسایلشون رو جمع کردن و تک تک بعد از تعظیم به استاد رفتن بیرون
با بی میلی کوله اش رو روی دوشش انداخت و به سمت استاد آلفا رفت ، تعظیم کوتاهی کرد
جین: کاری داشتین استاد ؟
& خب راستش رو بخواین شما دانشجوی با استعداد کلاس ما هستین ، دو هفته دیگه یه همایش آثار هنری برگزار میشه خوشحال میشم شما هم تشریف بیارین
جین: دقیقا چه روزی ؟
& آخر هفته برگزار میشه تا همه مهمون های مهم بتونن بیان ساعتش هم شش عصر تا دوازده شب هستش
جین: عاممم من باید با خانواده ام در میون بزارم بهتون اطلاع میدم
استادش کارتی که شماره اش روش بود رو به طرف جین گرفت
& این شماره منه لطفا در صورت اومدنتون بهم اطلاع بدین
و وقتی که جین داشت کارت رو ازش می گرفت خیلی نامحسوس دست جین رو لمس کرد
جین اخمی کرد و بعد از تعظیم کوتاهی سریع از کلاس بیرون رفت
به سمت کوک که منتظرش بود رفت و روی شونه اش زد ، کوک به سمتش برگشت و بعد از چک کردن جین پرسید
کوک: خوبی ؟ چکارت داشت ؟
جین: به یه همایش دعوتم کرد تا اونجا مخم رو بزنه
کوک:( با خنده ) دلم براش می سوزه
جین: منم بیا بریم تو حیاط می خوام باهات حرف بزنم
کوک: بریم
جین راجب چیزی که می خواست به کوک بگه مصمم بود ، دیشب تا صبح راجبش فکر کرده بود ، تحقیق کرده بود و در نهایت تصمیم گرفته بود
YOU ARE READING
ICE [Namjin]
Short Storyنام: یخ 💫 کیم نامجون ، آلفایی که بخاطر بی رحمی و سرد بودنش به آیس معروفه جئون سوکجین که بعد از پنج برادر آلفا امگا به دنیا اومده ، بسیار زیبا و مهربونه اما از طرف پدرش مورد تحقیر و قراره میگیره و کتک می خوره حالا چی میشه اگر امگای آسیب دیده ما جفت...