34

800 76 4
                                    


لبه های کتش رو بهم نزدیک تر کرد و زیپ جلیقه اش رو بالاتر کشید

با اخم و فک قفل شده به آلفای هندی رو به روش نگاه می کرد و گاهی برای حرفاش سری تکون میداد

آخه محض رضای فاااکک!! چرا باید درست یک هفته بعد از ازدواجش امگای دوست داشتنیش رو ول کنه و به مضحرفات آلفای روی هر و گوش بده ؟

الان به جای این کار مسخره می تونست پیش امگاش باشه و رایحه شیرینش رو به ریه هایش بفرسته

آکاش پاتل، آلفای خون خالص هندی و یکی از معروف ترین مافیا های هند و البته دختر الفاش آکریتا پاتل مهمونای امروزش بودن

عشوه های دختر آلفا به شدت روی مخش بود ، بخاطر راتش یک هفته کامل با جین سکس داشت و قطعا رایحه شیرین امگاش روش مونده اما خب انگار دختر رو به روش این چیزا حالیش نبود

و این موضوع بیشتر از هر چی داشت اعصاب بهم ریخته آلفا رو تحریک می کرد

آکریتا چشمک دلبرانه ای برای نامجون زد و همین مثل یه جرقه آلفا رو منفجر کرد

با دست بزرگ و مردونه اش روی میز کوبید که آلفای خون خالص در دم ساکت شد

نامجون: جنست چیه ؟

به هندی پرسید ، تقریبا به زبان کشور هایی که باهاشون معامله می کرد مسلط بود

آکاش: کو.... کوکائین و ه....هروئین

نامجون: خالص؟

آکاش: می ....تونید....چک کنید

نامجون: نمونه

آکاش به یکی از افرادش اشاره کرد ، بادیگارد هندی آروم و با احترام کیف سامسونت کوچیک و مشکی رو روی میز گذاشت و درش رو آروم باز کرد

نامجون بسته ای از بین بسته های کوچیک برداشت و درش رو باز کرد ، بسته رو نزدیک بینیش برد

به عنوان یه آلفای سلطنتی بویایی فوق العاده ای داشت و کوچک ترین ناخالصی رو تشخیص میداد

بو کشید ، غیر از بوی کوکائین بوی آهک و نمک رو هم حس می کرد

پوزخند سردی زد و پوزخند سردش باعث لرزش دو آلفای هندی شد

نامجون: که خالصه؟ هوومم؟

بسته رو روی میز پرت کرد و از جاش بلند شد ، با قدم های آروم به سمت آلفای هندی حرکت کرد

خم شد و صورتش تو فاصله چند سانتی آلفای هندی قرار گرفت ، با صدای بمش شروع به حرف زدن کرد و صدای بمش لرز بدی به تن آلفای هندی انداخت

نامجون: دختر یا پسری داری که جانشینت باشه ؟

آکاش: ب....بله....ارباب

نامجون: هممم خوبه

صاف ایستاد و عقب گرد کرد ، روی صندلیش نشست و پاش رو روی پاش‌ انداخت

ICE  [Namjin]Where stories live. Discover now